p4
وقتی خواستم ببندمش یه پسر اومد تو دهنم رو گرف پسره: ششش یکی میشنوه اگه هم بشنون جرت میدم فهمیدی؟ با سر تایید کردم منو از پنجره برد به ماشین دهنم و بست دستامو فلان بشت منو برد پشت ماشین ۲ تا پسر بود چقدر خوش قیافن جووون منو وسطاشون گذاشتن هیچی نمگفتم من دختره حرف گوش کنیم 😌 ازبس ادبم خوب بوده😐وقتی دیدن چیزی نمگم یکیشون دهنم رو باز کرد (جیمین) : چقدر دختر حرف گوش کنی زیا: بل میدونم : اون یکی نگام کرد مثل اسکلا نگاش میکروم(بغلیشم شوگاس)😐امم خوشگل ندیدی شوگا: نه منگل ندیدم رسیدیم منو بردن به یه اتاق اینجا کجاس ابلفض همون پسر که منو دزدیده بود(کوک) اومد کوک: فک کنم منو نمشناسی زیا: خیر جناب کوک:امم ببین پدرم با پدرت تو جنگن و ازم خواست که تو رو بیارم و یه بلایی سرت بیارم که بابات سکته قلبی کنه زیا:خب منه بدبخت چرا اخههه یه نظلوم دیگه ای پیدا نکردین؟کوک: خیلی حرف نزن ببین من نه مافیام نه قاتل پس نمخواد از من بترسی و فلان من فقط هرچی بابام میگه انجامش میدم همین الانم نمدونم چه غلطی باهات بکنم
بچه ها من واقعا زحمت میکشم اگه حمایتم نکنین نزارم
بچه ها من واقعا زحمت میکشم اگه حمایتم نکنین نزارم
۴۲.۳k
۲۷ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.