پارت3
پارت3
و اجوما درو برام باز کرد و وارد خونه شدم وارد خونه شدن من هماما و روبه رو شدک باعموم هم همانا
_سـ... سلام
+بههههه عجب تشریف اوردین حتما باید یکی بمیره تا تو بیای؟
یکم به سرو وضع عمو تهیونگ نگا کردم همچینی همچیش اوکی نبود عین افسرد ها بود انگار نگران شدم پرسیدم
_منظورت چیه
+عا بهت نگفتن بـ....
حرفشو مامان بزرگم قطع کرد و گفت
+دخترم اومدیی عزیزکم
_سلاممم مامانبزر... ــــ
با ذوق خواستم سلام کنم که متوجه شدم همه لباس سیاه دارن
_مامانبزرگ چیزی شده چرا همتون یه جوری هستین
+ دخترمـ. عاححح عزیزم هر چی باشه تو مارو داری اصن به خودت فشار نیار باشه
_چیشدههه
تهیونگ: بزا من بهت بگم (با اخم غلیظی).....
دارک دارهمیشه😈
و اجوما درو برام باز کرد و وارد خونه شدم وارد خونه شدن من هماما و روبه رو شدک باعموم هم همانا
_سـ... سلام
+بههههه عجب تشریف اوردین حتما باید یکی بمیره تا تو بیای؟
یکم به سرو وضع عمو تهیونگ نگا کردم همچینی همچیش اوکی نبود عین افسرد ها بود انگار نگران شدم پرسیدم
_منظورت چیه
+عا بهت نگفتن بـ....
حرفشو مامان بزرگم قطع کرد و گفت
+دخترم اومدیی عزیزکم
_سلاممم مامانبزر... ــــ
با ذوق خواستم سلام کنم که متوجه شدم همه لباس سیاه دارن
_مامانبزرگ چیزی شده چرا همتون یه جوری هستین
+ دخترمـ. عاححح عزیزم هر چی باشه تو مارو داری اصن به خودت فشار نیار باشه
_چیشدههه
تهیونگ: بزا من بهت بگم (با اخم غلیظی).....
دارک دارهمیشه😈
۲.۸k
۱۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.