bitter and sweet
bitter and sweet
part11
دکتر :ضربه سرشون خیلی محکم بوده و خونریزی زیاد داشته نزدیک بود بیمار رو از دست بدیم ولی خدارو شکر معجزه شد و
بیمار نجات داده شد
آجوما:دکتر میشه ببینیمشون
دکتر:ایشون الان توی ریکاوری هستن بعد از اینکه بهوش آمدن به بخش انتقالشون میدیم و بعد میتونید برید ببینیشون. ( ریکاوری :معمولا بیمار بعد از بیهوشی و اتمام عمل جراحی به ریکاوری میره بعد ازاون بیمار کم کم بهوش میاد بعد چند ساعت هوشش رو بدست میاره)
آجوما:ممنون آقای دکتر
دکتر :انجام وظیفه است(رفت)
تهیونگ ویو
وقتی دکتر گفت نزدیک بود از دستشون بدیم یهو قلب وایساد
ولی بعد که گفت نجات پیدا کرده آروم شدم و خیالم راحت شد
نمیدونم اون دختر چی داره که من عاشقش شدم البته رفتارم خیلی باهاش بد بود .
جین ویو
وقتی دکتر گفت نجات پیدا کرده خدارو شکر کردم (توطئه در کار است😂)
البته برای اینکه اگه میمرد اذاب وجدان میگرفتم که چرا زودتر خودمو به عمارت نرسوندم یا اون دختر رو به بیمارستان
تهیونگ ویو
داشتم به آن فکر میکردم که یهو گوشیم زنگ خورد همون نگهبانه بود که بهش گفته بودم اسم خدمتکاره رو در بیاره
تهیونگ:آلو
نگهبان:سلام ارباب من اسم و اطلاعات اون دختر رو در آوردم
تهیونگ :خب اون کیه
نگهبان :اسم کیم لونا ، اون یه هرزس که هر شب زیره یکی بوده البته قبل اینکه توی عمارتتون شروع به کار کردن بکنه
پدر نداره و فقط مادرش زنده هست
تهیونگ: برین پیداش کنید بندازیدش توی اتاق شکنجه تا من بیام
نگهبان:چشم ارباب
تهیونگ تلفونو قط کرد
تهیونگ :میدونم چیکارت کنم کیم لونا
جین اومد پیشه تهیونگ
جین :داشتی با خودت حرف میزدی ؟
تهیونگ :نه
تهیونگ:راستی هیونگ
جین :بله
تهیونگ :من تازه فهمیدم اون کسی که فلفل ریخته بوده توی غذا ات نبوده
جین:دیدی دیدی الکی اون بچه رو شکنجه دادی الهی دلم براش کبابه(ورلد واید هندساممون خیلی مهربونه🤍🥹)
جین:حالا فهمیدی کیه؟
تهیونگ: آره یکی به اسم کیم لونا که توی عمارتم خدمتکارها و قبلاً یه هرزه به تمام معنا بوده
حین:حالا میخوای باهاش چیکار کنی؟
تهیونگ: یه کاریش میکنم اون سرش ناپیدا اول زحرش میدم و بعدم یه گلوله تفنگ حرومش میکنم
جین:آها
تهیونگ :خب دیگه من باید برم عمارت که کلی کار دارم جین آجوما و ات رو به تو میسپارم
جین:باشه برو خیالت راحت حواسم بهشون هست
تهیونگ:مرسی بای
جین :خواهش بای
تهیونگ :آجوما بای
آجوما : خداحافظ پسرم
تهیونگ با ماشینش به سمت عمارت حرکت کرد
....
🤍 بچه ها من حالم یذره بهتر شده و از امروز دو تا پارت میذارم براتون🤍
part11
دکتر :ضربه سرشون خیلی محکم بوده و خونریزی زیاد داشته نزدیک بود بیمار رو از دست بدیم ولی خدارو شکر معجزه شد و
بیمار نجات داده شد
آجوما:دکتر میشه ببینیمشون
دکتر:ایشون الان توی ریکاوری هستن بعد از اینکه بهوش آمدن به بخش انتقالشون میدیم و بعد میتونید برید ببینیشون. ( ریکاوری :معمولا بیمار بعد از بیهوشی و اتمام عمل جراحی به ریکاوری میره بعد ازاون بیمار کم کم بهوش میاد بعد چند ساعت هوشش رو بدست میاره)
آجوما:ممنون آقای دکتر
دکتر :انجام وظیفه است(رفت)
تهیونگ ویو
وقتی دکتر گفت نزدیک بود از دستشون بدیم یهو قلب وایساد
ولی بعد که گفت نجات پیدا کرده آروم شدم و خیالم راحت شد
نمیدونم اون دختر چی داره که من عاشقش شدم البته رفتارم خیلی باهاش بد بود .
جین ویو
وقتی دکتر گفت نجات پیدا کرده خدارو شکر کردم (توطئه در کار است😂)
البته برای اینکه اگه میمرد اذاب وجدان میگرفتم که چرا زودتر خودمو به عمارت نرسوندم یا اون دختر رو به بیمارستان
تهیونگ ویو
داشتم به آن فکر میکردم که یهو گوشیم زنگ خورد همون نگهبانه بود که بهش گفته بودم اسم خدمتکاره رو در بیاره
تهیونگ:آلو
نگهبان:سلام ارباب من اسم و اطلاعات اون دختر رو در آوردم
تهیونگ :خب اون کیه
نگهبان :اسم کیم لونا ، اون یه هرزس که هر شب زیره یکی بوده البته قبل اینکه توی عمارتتون شروع به کار کردن بکنه
پدر نداره و فقط مادرش زنده هست
تهیونگ: برین پیداش کنید بندازیدش توی اتاق شکنجه تا من بیام
نگهبان:چشم ارباب
تهیونگ تلفونو قط کرد
تهیونگ :میدونم چیکارت کنم کیم لونا
جین اومد پیشه تهیونگ
جین :داشتی با خودت حرف میزدی ؟
تهیونگ :نه
تهیونگ:راستی هیونگ
جین :بله
تهیونگ :من تازه فهمیدم اون کسی که فلفل ریخته بوده توی غذا ات نبوده
جین:دیدی دیدی الکی اون بچه رو شکنجه دادی الهی دلم براش کبابه(ورلد واید هندساممون خیلی مهربونه🤍🥹)
جین:حالا فهمیدی کیه؟
تهیونگ: آره یکی به اسم کیم لونا که توی عمارتم خدمتکارها و قبلاً یه هرزه به تمام معنا بوده
حین:حالا میخوای باهاش چیکار کنی؟
تهیونگ: یه کاریش میکنم اون سرش ناپیدا اول زحرش میدم و بعدم یه گلوله تفنگ حرومش میکنم
جین:آها
تهیونگ :خب دیگه من باید برم عمارت که کلی کار دارم جین آجوما و ات رو به تو میسپارم
جین:باشه برو خیالت راحت حواسم بهشون هست
تهیونگ:مرسی بای
جین :خواهش بای
تهیونگ :آجوما بای
آجوما : خداحافظ پسرم
تهیونگ با ماشینش به سمت عمارت حرکت کرد
....
🤍 بچه ها من حالم یذره بهتر شده و از امروز دو تا پارت میذارم براتون🤍
۳.۶k
۰۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.