زندگی مخفی پارت ۹۹ ( استایل های عروسی)
#زندگی_مخفی
پارت ۹۹
هانول:ک...کوکی
تهیونگ:عه عه
اولین کلمشو گفتتتتتت
هانول یه بار دیگه بگو
هانول:کو...کی.....
جونگکوک: قربونت برم من
عشق کوکی شهههه
تهیونگ:این همه مراقبشم اونوقت اول اسم جونگکوک رو میگهههه
جین:دلم بچه خواستتتت
یونگی:بزار بعد عروسی جین جان
جیسو نمیتونه هندل کنه
جیسو:یونگی بیشعور منحرفففف
یونگی:چیزی نگفتم که..
جین:جیسو من غلط کردم ولش کن ماه من
جیسو:فقط به خاطر تو
وگرنه اگه خطایی ازش سر بزنه زندگیشو تموم میکنم
جیمین:جیسو نونا به خاطر منم که شده ولش کن
خب همه باتم ها پاشید وسایلتونو جمع کنید بریم خونه ما
لباسای عروسی رو میگم
بعدشم امشب آخرین پارتی مجردی
میخوایم بترکونیممم
تهیونگ:کار اشتباهی نکنیدا
و خواهشاً مشر...وب نخورید
جیسو:اگه من اونجا باشم غلط میکنن
مخصوصا جیمین که هنوز ۲۰ سالش نشده
جیمین:نونااااا
خیلی بدیی
بعدشم اجازه من دست خودمههه
جیسو:نه
رزی:نه تر
ببخشید ولی من یکی حواسم هست
خب بچه ها بریم
کیا قرارع بیان
جونگکوک:من جیمین تو
تهیونگ:منو تو نکن اسم بگو
جونگکوک:چشم آقای کیم
پارک جیمین و پارک چهیونگ و کیم جیسو و جئون جونگکوک و کیم هانول و هوانگ یجی و لی فلیکس و کیم هانا و همین دیگه
یجی:وایسا وایسا
هیونجبن و فلیکس هم مگه بودن
هیونجین:بله دیگه داداشتو فراموش کردی
فلیکس:منم که دوست دوران بچگیش بودم هم همینطور
یجی:بابا من چه میدونستممممم
ریوجین:هه دخترمو اذیت نکنیدددد
جیمین:گایز پاشید بریم
جیسو:هر کس که آخر بمونه خره
جونگکوک:جیسو نونا زشته جلوی بچه یاد میگیره
هانول:خ..خَله(خره)
جونگکوک:بیا خودش به بچه فحش یاد دادددد
تهیونگ:هه نونا تو خودت وقتی ما به همدیگه میگفتیم به تو چه
فلفل گذاشتی رو زبونمون
آب هم ندادی
اما الان خودت داری به بچه یاد میدیییی
جیسو:بابا گوه خوردم
باشه
هانول:دوه...دوه...(گوه)(چه بچه بدیههه😂)
جیسو:اهههه
عشق عمه میشه حرفای منو تکرار نکنی
یوجونگ:یه سوال
الان خانواده کوک میشن خانواده عروس
و خانواده ته میشه خانواده دوماد درسته ؟؟
جنی:عه پس من خاله ام
جیمین:میشه من دایی بشم
نامجون:منم داییم
یونگی:منم عمو ام
جیسو:منم عمه
تهیونگ:میشه بعدا راجب عمه و خاله و دایی بودن بحث کنید
برید دیگه
جیسو:خدافظ
......روز عروسی.......
هانول: کوکی....
جونگکوک:جان کوکی
لباستو دوست داریییی
هانول خنده خیلی قشنگی کرد که نتونستم خودمو کنترل کنم و محکم گرفتمش بغل و فشارش دادم
جیسو: عه عه کوک کشتیش
آروم گذاشتمش پایین که رفت پشت سر جیسو قایم شد
جونگکوک:به خدا تقصیر خودش بود
خیلی کیوت خندید منم نتونستم خودمو کنترل کنم
هانول عشق کوکی
بیا پیشم
ببخشید
دیگه تکرار نمیشه
قول
پارت ۹۹
هانول:ک...کوکی
تهیونگ:عه عه
اولین کلمشو گفتتتتتت
هانول یه بار دیگه بگو
هانول:کو...کی.....
جونگکوک: قربونت برم من
عشق کوکی شهههه
تهیونگ:این همه مراقبشم اونوقت اول اسم جونگکوک رو میگهههه
جین:دلم بچه خواستتتت
یونگی:بزار بعد عروسی جین جان
جیسو نمیتونه هندل کنه
جیسو:یونگی بیشعور منحرفففف
یونگی:چیزی نگفتم که..
جین:جیسو من غلط کردم ولش کن ماه من
جیسو:فقط به خاطر تو
وگرنه اگه خطایی ازش سر بزنه زندگیشو تموم میکنم
جیمین:جیسو نونا به خاطر منم که شده ولش کن
خب همه باتم ها پاشید وسایلتونو جمع کنید بریم خونه ما
لباسای عروسی رو میگم
بعدشم امشب آخرین پارتی مجردی
میخوایم بترکونیممم
تهیونگ:کار اشتباهی نکنیدا
و خواهشاً مشر...وب نخورید
جیسو:اگه من اونجا باشم غلط میکنن
مخصوصا جیمین که هنوز ۲۰ سالش نشده
جیمین:نونااااا
خیلی بدیی
بعدشم اجازه من دست خودمههه
جیسو:نه
رزی:نه تر
ببخشید ولی من یکی حواسم هست
خب بچه ها بریم
کیا قرارع بیان
جونگکوک:من جیمین تو
تهیونگ:منو تو نکن اسم بگو
جونگکوک:چشم آقای کیم
پارک جیمین و پارک چهیونگ و کیم جیسو و جئون جونگکوک و کیم هانول و هوانگ یجی و لی فلیکس و کیم هانا و همین دیگه
یجی:وایسا وایسا
هیونجبن و فلیکس هم مگه بودن
هیونجین:بله دیگه داداشتو فراموش کردی
فلیکس:منم که دوست دوران بچگیش بودم هم همینطور
یجی:بابا من چه میدونستممممم
ریوجین:هه دخترمو اذیت نکنیدددد
جیمین:گایز پاشید بریم
جیسو:هر کس که آخر بمونه خره
جونگکوک:جیسو نونا زشته جلوی بچه یاد میگیره
هانول:خ..خَله(خره)
جونگکوک:بیا خودش به بچه فحش یاد دادددد
تهیونگ:هه نونا تو خودت وقتی ما به همدیگه میگفتیم به تو چه
فلفل گذاشتی رو زبونمون
آب هم ندادی
اما الان خودت داری به بچه یاد میدیییی
جیسو:بابا گوه خوردم
باشه
هانول:دوه...دوه...(گوه)(چه بچه بدیههه😂)
جیسو:اهههه
عشق عمه میشه حرفای منو تکرار نکنی
یوجونگ:یه سوال
الان خانواده کوک میشن خانواده عروس
و خانواده ته میشه خانواده دوماد درسته ؟؟
جنی:عه پس من خاله ام
جیمین:میشه من دایی بشم
نامجون:منم داییم
یونگی:منم عمو ام
جیسو:منم عمه
تهیونگ:میشه بعدا راجب عمه و خاله و دایی بودن بحث کنید
برید دیگه
جیسو:خدافظ
......روز عروسی.......
هانول: کوکی....
جونگکوک:جان کوکی
لباستو دوست داریییی
هانول خنده خیلی قشنگی کرد که نتونستم خودمو کنترل کنم و محکم گرفتمش بغل و فشارش دادم
جیسو: عه عه کوک کشتیش
آروم گذاشتمش پایین که رفت پشت سر جیسو قایم شد
جونگکوک:به خدا تقصیر خودش بود
خیلی کیوت خندید منم نتونستم خودمو کنترل کنم
هانول عشق کوکی
بیا پیشم
ببخشید
دیگه تکرار نمیشه
قول
۲.۷k
۲۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.