وقتی فرشته ای عاشق شد🤍⛓
خب..اولازهمه(اسلاید2لباسلونا)(اسلاید3کوک)(اسلاید4جیمین)
(اسلاید5تهیونگ)(اسلاید6نامجون)
با دو خودش رو به ون های کنار پارک رسوند و همه رو دید که کنار ون وایستادن و منتظرشن
جونگکوک:سلام..شرمنده دیر شد خواب بودم.
نامجون:اشکال نداره بریم.
(یادم نیست گفتم چند تا ون ولی 2 تا)
تهیونگ:خب..من و نامجون توی این ون کوک لونا و جیمین هم
اونیکی ون بریم؟
همه با تهیونگ موافقت کردن و سوار ون ها شدن و حرکت کردن...
*ونکوک/جیمین/لونا*
جیمین:خب..منرانندگیمیکنمشماهمپشتبشینید.
جونگکوک/لونا:اوکی
(اسلاید7پشتون)(شماتصورکنیدهمهچیصورتیهباپرده)
هر دو پشت نشستن و جیمین هم پشت سر نامجون و تهیونگ راه افتاد..
لونا برای اینکه کنار جونگکوک نشسته بود استرس داشت و وول میخورد اما جونگکوک بیخیال سرش تو گوشی بود...
(راستی..ساعتیازدهه)
با وایستادن ون جونگکوک و لونا سرشون رو بالا آوردن و به
جیمین نگاه کردن.
جونگکوک:چیشده؟
جیمین:نام و ته کنار این فروشگاه وایستادن میخوان خرید کنن
ما هم بریم؟
لونا:آره بریم.(باذوق)
جونگکوک:اوکی بریم.
و بعد هر سه از ون پیاده شدن و داخل فروشگاه رفتن
جیمین درست مثل نامجون و تهیونگ یه چرخ دستی برداشت
و راه افتاد داخل فروشگاه و لونا و جونگکوک هم پشت سرش حرکت کردن....
با رسیدن به قفسه ی خوراکی ها جیمین شروع کرد به برداشتن
چند بسته غلات صبحانه و لونا و جونگکوک هم مشغول برداشتن چیپس و پفک از قفسه ی اون فروشگاه زنجیره ای شدن....
بعد از اینکه نصف قفسه خوراکی هارو خالی کردن:/
به سمت قفسه بعدی که نوشیدنی ها بود رفتن و لونا و جونگکوک اینبار قبل از جیمین به سمت شیر موزا حمله ور شدن(اوکی..ولیخودمخندمگرفت😂)
جیمین:یااااا چتونه..جونگکوک کم بود یه دیوونه ی شیرموز دیگه هم اضافه شد
اما اون دوتا توجهی بهش نکردن..
(کوکاگهخوراکیدیگهایهممیگفتماشیرموزوتوفیکاسرویسنمیکردیم😂)
جیمین با حرص شروع به حرکت کرد و از قفسه ی غذا چند تا نودل و دوکبوکی آماده برداشت.
بعد از حدود نیم ساعت خرید الان همه توی ون ها در حال حرکت بودن ..
جونگکوک:میگم..حوصلت سر رفته میخوای فیلم ببینیم؟
لونا:آره موافقم!
جونگکوک:من گوشیمو به تلوزیون ون وصل میکنم!
لونا:باش..چی ببینیم؟
جونگکوک:دروغ آپریل .. انیمس.
لونا:خوبه من عاشق انیمم
و بعد از صندلی کنار جیمین چیپس و آبمیوه برداشت و جلوی خودشون گذاشت
جونگکوک:ممنون^-^
لونا در جواب فقط لبخند زد قبل از اینکه به این ماموریت
بیاد هیچوقت فکرشم نمیکرد یه روز با کوک حرف بزنه
چه برسه که باهم انیمه ببینن:)).....
کپی ممنوع
شرمنده دیر شد
آزمون نمونه دولتی رو دادم الان آزاد شدم بیشتر پارت میزارم
(اسلاید5تهیونگ)(اسلاید6نامجون)
با دو خودش رو به ون های کنار پارک رسوند و همه رو دید که کنار ون وایستادن و منتظرشن
جونگکوک:سلام..شرمنده دیر شد خواب بودم.
نامجون:اشکال نداره بریم.
(یادم نیست گفتم چند تا ون ولی 2 تا)
تهیونگ:خب..من و نامجون توی این ون کوک لونا و جیمین هم
اونیکی ون بریم؟
همه با تهیونگ موافقت کردن و سوار ون ها شدن و حرکت کردن...
*ونکوک/جیمین/لونا*
جیمین:خب..منرانندگیمیکنمشماهمپشتبشینید.
جونگکوک/لونا:اوکی
(اسلاید7پشتون)(شماتصورکنیدهمهچیصورتیهباپرده)
هر دو پشت نشستن و جیمین هم پشت سر نامجون و تهیونگ راه افتاد..
لونا برای اینکه کنار جونگکوک نشسته بود استرس داشت و وول میخورد اما جونگکوک بیخیال سرش تو گوشی بود...
(راستی..ساعتیازدهه)
با وایستادن ون جونگکوک و لونا سرشون رو بالا آوردن و به
جیمین نگاه کردن.
جونگکوک:چیشده؟
جیمین:نام و ته کنار این فروشگاه وایستادن میخوان خرید کنن
ما هم بریم؟
لونا:آره بریم.(باذوق)
جونگکوک:اوکی بریم.
و بعد هر سه از ون پیاده شدن و داخل فروشگاه رفتن
جیمین درست مثل نامجون و تهیونگ یه چرخ دستی برداشت
و راه افتاد داخل فروشگاه و لونا و جونگکوک هم پشت سرش حرکت کردن....
با رسیدن به قفسه ی خوراکی ها جیمین شروع کرد به برداشتن
چند بسته غلات صبحانه و لونا و جونگکوک هم مشغول برداشتن چیپس و پفک از قفسه ی اون فروشگاه زنجیره ای شدن....
بعد از اینکه نصف قفسه خوراکی هارو خالی کردن:/
به سمت قفسه بعدی که نوشیدنی ها بود رفتن و لونا و جونگکوک اینبار قبل از جیمین به سمت شیر موزا حمله ور شدن(اوکی..ولیخودمخندمگرفت😂)
جیمین:یااااا چتونه..جونگکوک کم بود یه دیوونه ی شیرموز دیگه هم اضافه شد
اما اون دوتا توجهی بهش نکردن..
(کوکاگهخوراکیدیگهایهممیگفتماشیرموزوتوفیکاسرویسنمیکردیم😂)
جیمین با حرص شروع به حرکت کرد و از قفسه ی غذا چند تا نودل و دوکبوکی آماده برداشت.
بعد از حدود نیم ساعت خرید الان همه توی ون ها در حال حرکت بودن ..
جونگکوک:میگم..حوصلت سر رفته میخوای فیلم ببینیم؟
لونا:آره موافقم!
جونگکوک:من گوشیمو به تلوزیون ون وصل میکنم!
لونا:باش..چی ببینیم؟
جونگکوک:دروغ آپریل .. انیمس.
لونا:خوبه من عاشق انیمم
و بعد از صندلی کنار جیمین چیپس و آبمیوه برداشت و جلوی خودشون گذاشت
جونگکوک:ممنون^-^
لونا در جواب فقط لبخند زد قبل از اینکه به این ماموریت
بیاد هیچوقت فکرشم نمیکرد یه روز با کوک حرف بزنه
چه برسه که باهم انیمه ببینن:)).....
کپی ممنوع
شرمنده دیر شد
آزمون نمونه دولتی رو دادم الان آزاد شدم بیشتر پارت میزارم
۴.۳k
۱۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.