ترس و شیرین پارت ۷
که پاک لیز خورد و افتادم بغل ته
ته : چیزی شده ؟
ا/ت : ن ن نه
ته : اوه چی می خواستی بگی
ا/ت : هیچی هیچی
شب شد
ا/ت : حالا چه کنم به ته بگم نگم
ته : چیو
ا/ت : هیچی تو اینجا چکار می کنی
ته : چیو بگو بهم
ا/ت : خب راستش قراره که بابا بشی
ته : چی ( با تعجب)
ا/ت: قراره که بابا بشی ( با داد)
ویوی ا/ت
بعد از این که به ته گفتم اون منو بغل کرد و انداختم بالا اما بخاطر این موضوع یهو گریم گرفت
ته : چرا گریه می کنی
ا/ت : دانشگام چی میشه
ته : بخاطر شدید شدن یه ویروس فک کنم تا ۹ ماه تعطیله
۸ ماه بعد
ا/ت و ته در حال انتخاب کردن اسم برا بچشون
بچشون دختره
ا/ت : اسمشو بزاریم کیم یونا
ته : اسم قشنگیه
دو هفته بعد
ا/ت داردش گرفت و رفتن بیمارستان و صبح روز بعد بچشون به دنیا اومد
دو روز بعد
ا/ت : ته من رفتم
ته : بچه هم ببریم
ا/ت : نه نه نه
ته : تو نیار من که میارم
ا/ت : نه اونا میدونن من وتو ازدواج کردیم میفمن بچه ی من و توعه
ته : چه مشکلی داره
ا/ت : خجالت میکشم
ته : منو بچم رفتیم مامان بچم بدو
ا/ت : اصلا گوش ندادی
ته : نه برام مهم نبود
بعد رسیدن به دانشگاه
ویوی ا/ت
رفتم داخل نشستم کلاس ته اومد و گفت
ته : بچه ها براتون سورپرایز دارم
همه : چه سورپرایزی
که ته بچمون رو از پشت سرش در اورد و گفت
ته : اینه پچه ی منو ا/ت
از خجالت بلند شدم رفتم سمت ته گوششو گرفتم و بردمش بیرون
ته : آی آی ولم کن
ا/ت :نگفتم نگو
ته : گفتی ولی .......
ته : چیزی شده ؟
ا/ت : ن ن نه
ته : اوه چی می خواستی بگی
ا/ت : هیچی هیچی
شب شد
ا/ت : حالا چه کنم به ته بگم نگم
ته : چیو
ا/ت : هیچی تو اینجا چکار می کنی
ته : چیو بگو بهم
ا/ت : خب راستش قراره که بابا بشی
ته : چی ( با تعجب)
ا/ت: قراره که بابا بشی ( با داد)
ویوی ا/ت
بعد از این که به ته گفتم اون منو بغل کرد و انداختم بالا اما بخاطر این موضوع یهو گریم گرفت
ته : چرا گریه می کنی
ا/ت : دانشگام چی میشه
ته : بخاطر شدید شدن یه ویروس فک کنم تا ۹ ماه تعطیله
۸ ماه بعد
ا/ت و ته در حال انتخاب کردن اسم برا بچشون
بچشون دختره
ا/ت : اسمشو بزاریم کیم یونا
ته : اسم قشنگیه
دو هفته بعد
ا/ت داردش گرفت و رفتن بیمارستان و صبح روز بعد بچشون به دنیا اومد
دو روز بعد
ا/ت : ته من رفتم
ته : بچه هم ببریم
ا/ت : نه نه نه
ته : تو نیار من که میارم
ا/ت : نه اونا میدونن من وتو ازدواج کردیم میفمن بچه ی من و توعه
ته : چه مشکلی داره
ا/ت : خجالت میکشم
ته : منو بچم رفتیم مامان بچم بدو
ا/ت : اصلا گوش ندادی
ته : نه برام مهم نبود
بعد رسیدن به دانشگاه
ویوی ا/ت
رفتم داخل نشستم کلاس ته اومد و گفت
ته : بچه ها براتون سورپرایز دارم
همه : چه سورپرایزی
که ته بچمون رو از پشت سرش در اورد و گفت
ته : اینه پچه ی منو ا/ت
از خجالت بلند شدم رفتم سمت ته گوششو گرفتم و بردمش بیرون
ته : آی آی ولم کن
ا/ت :نگفتم نگو
ته : گفتی ولی .......
۲۲.۰k
۱۰ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.