(حقیقت)Part.5
ته*ویو
تو راه هستم برای سفر کاری،سوارماشینم هستم(بچها تهیونگ همونجایی هست ا.تینا اونجان.
میونگ*ویو
داشتم میرفتم سمت ماشین هنوز ماشین و داشتن بنزین میزد رفتم سمت ماشین و......
ا.ت*ویو
وقتی میونگ اون حرف و زد فهمیدم میخواد با من چیکار کنه،وقتی از ماشین پیاده شد
با اینکه در ماشین قفل بود،از داخل میتونستم بازش کنم،در ماشین و باز کردم.
و بدون اینکه راننده درحال اینکه داشت بنزین میزد بفهمه.
از ماشین خارج شدم،میونگ با یه مرد که کامیون کنارش بود دیدم داره حرف میزنه.
یواشکی رفتم داخل جاده.
ادامه راه رو دارم میرم از اون راه که اومده بودیم بر نگشتم،فکر کنم حدود یک کیلومتر الان دور شدم
چون دارم بدو بدو میکنم
میونگ*ویو
ا.ت نیست کجاست رفتم پیش راننده گفتم
میونگ:ا.ت کو؟
راننده:ا.ت خانوم مگه داخل ماشین نیستن
میونگ:لعنتی توف تو روحت(با حرص)
کل پمپ بنزین و دارگ میگردن این عوضی کجاست
رفتم سمت راننده بهش گفتم:سوار ماشیت شو این راه رو برگردیم صددرصد این راه رو برگشته
(اما ا.ت ادامه راه رو رفته بود برنگشته بود)
ته*ویو
با سرعت دارم میرم از این پمپ بنزین رد شدم.
یه دختره رو دیدم که لباس قرمز پوشیده و داره بدو بدو میکنه.
هیچکس هم اونجا نیست،ماشین و نگهداشتم در هین بدو بدو بهم نگاه انداخت.
اون همون دختره اون روزی نیست،بیشتر بدو بدو کرد.
منم دنبالش بدو بدو کردم،داشتم بهش میرسیدم
ا.ت:ولم کن تو کی هستی؟
ته:من که نمیخوام بدزدمت وایسا
بهش رسیدم دستاش و گرفتم
ا.ت:ولم کن(با جیغ)
ته:من بهت اییب نمیرسونم نترس فقط ترو میخوام نجات بدم
ا.ت:.....
ته:بیا بریم تو ماشین
ا.ت:چطوری بهت اعتماد کنم
ته:نگران نباش من قابل اعتمادم تورو میبرم پیش خانوادت
_________
شرط:
لایک:6
به تعداد فالور هستش🤣
تو راه هستم برای سفر کاری،سوارماشینم هستم(بچها تهیونگ همونجایی هست ا.تینا اونجان.
میونگ*ویو
داشتم میرفتم سمت ماشین هنوز ماشین و داشتن بنزین میزد رفتم سمت ماشین و......
ا.ت*ویو
وقتی میونگ اون حرف و زد فهمیدم میخواد با من چیکار کنه،وقتی از ماشین پیاده شد
با اینکه در ماشین قفل بود،از داخل میتونستم بازش کنم،در ماشین و باز کردم.
و بدون اینکه راننده درحال اینکه داشت بنزین میزد بفهمه.
از ماشین خارج شدم،میونگ با یه مرد که کامیون کنارش بود دیدم داره حرف میزنه.
یواشکی رفتم داخل جاده.
ادامه راه رو دارم میرم از اون راه که اومده بودیم بر نگشتم،فکر کنم حدود یک کیلومتر الان دور شدم
چون دارم بدو بدو میکنم
میونگ*ویو
ا.ت نیست کجاست رفتم پیش راننده گفتم
میونگ:ا.ت کو؟
راننده:ا.ت خانوم مگه داخل ماشین نیستن
میونگ:لعنتی توف تو روحت(با حرص)
کل پمپ بنزین و دارگ میگردن این عوضی کجاست
رفتم سمت راننده بهش گفتم:سوار ماشیت شو این راه رو برگردیم صددرصد این راه رو برگشته
(اما ا.ت ادامه راه رو رفته بود برنگشته بود)
ته*ویو
با سرعت دارم میرم از این پمپ بنزین رد شدم.
یه دختره رو دیدم که لباس قرمز پوشیده و داره بدو بدو میکنه.
هیچکس هم اونجا نیست،ماشین و نگهداشتم در هین بدو بدو بهم نگاه انداخت.
اون همون دختره اون روزی نیست،بیشتر بدو بدو کرد.
منم دنبالش بدو بدو کردم،داشتم بهش میرسیدم
ا.ت:ولم کن تو کی هستی؟
ته:من که نمیخوام بدزدمت وایسا
بهش رسیدم دستاش و گرفتم
ا.ت:ولم کن(با جیغ)
ته:من بهت اییب نمیرسونم نترس فقط ترو میخوام نجات بدم
ا.ت:.....
ته:بیا بریم تو ماشین
ا.ت:چطوری بهت اعتماد کنم
ته:نگران نباش من قابل اعتمادم تورو میبرم پیش خانوادت
_________
شرط:
لایک:6
به تعداد فالور هستش🤣
۵.۶k
۱۲ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.