فیک جونگ کوک (پایان خوب) پارت آخر (فصل۱)
ویو نویسنده
سوار ماشین شد و با تمام سرعت دنبال جیمین رفت
پشت سرش آدماش اومدن
۱۵ تا ماشین شده بودن
جونگ کوک بدون توجه به چیزی فقط با بیشترین سرعت ماشین توی اتوبان دنبال جیمین می رفت
وقتی نزدیکش شد جیمین شروع به شلیک کرد
دوتا از گلوله ها به شیشه جلو ماشین جونگ کوک خورد و شیشه اش شکست
موقع شکستن خورده شیشه ها صورت جونگ کوک و زخم کردن
_ قربان دستور شلیک میدین ؟
_ به هیچ عنوان شلیک نکنین
_ ولی قربان
_ فقط دنبالش کنین
( گوشیه جونگ کوک زنگ می خوره )
_ اگه می خوای نمیره آدمات رو بفرست برن
_ بگو از من چی می خوای
_ پولم و
_ هیونگ
کم کم میفروشیم
و هیچ آسیبی پولت نمیبینه
فقط بزار بره
_ به هرحال خانواده پائولو آروم نمیشینن
اونا به غیر پولشون
روی آدماشون هم حساسن
خیلی احمقی که هیچ وقت نفهمیدی
من عضو باندشونم
من و فرستادن تا همون بلایی که سر اون آوردی رو سر کسی که دوسش داری بیارم
_ آدم فروش...
چجوری تونستی اینکارو بکنی
فقط بگو چقدر می خوای
_ بیا دنبالم
البته تنها
___________________________
ویو جونگ کوک
همه جای صورتم زخم شده بود
و خون کل صورتم و پر کرده بود
چشمام خونی شده بود
فقط بازم فقط دنبالش کردم
اگه یه تار مو از سرش کم میشد خودم و نمی بخشیدم
یه ساختمون متروکه بود
وقتی ایستاد با ا/ت از ماشین پیاده شد
اسلحه ام رو برداشتم و از ماشین پیاده شدم
_ چرا اوردیم اینجا
_ می خواستم از شهر دور باشه
_ می دونی من نمی تونم الان مقدار پول مواد و بهت بدم
_ به من ربطی نداره
اسلحه ات و بزار زمین
_ هرچی دیگه بخوای بهت میدم
فقط ولش کن
_ خواهش می کنم ولم کن (با گریه)
_ تو یکی خفه شووو
_ جونگ کوکا خواهش می کنم یه کاری بکن
_ اون هیچ گناهی نداره
فقط بجاش به من آسیب بزن
_ اگه زنگ نزنی بگی بیارنش از انبار بیرون
چرا که نه هر دوتا تون و میکشم
تا سه میشمارم
یک ، دو ، .....
_ نهه.....
سوار ماشین شد و با تمام سرعت دنبال جیمین رفت
پشت سرش آدماش اومدن
۱۵ تا ماشین شده بودن
جونگ کوک بدون توجه به چیزی فقط با بیشترین سرعت ماشین توی اتوبان دنبال جیمین می رفت
وقتی نزدیکش شد جیمین شروع به شلیک کرد
دوتا از گلوله ها به شیشه جلو ماشین جونگ کوک خورد و شیشه اش شکست
موقع شکستن خورده شیشه ها صورت جونگ کوک و زخم کردن
_ قربان دستور شلیک میدین ؟
_ به هیچ عنوان شلیک نکنین
_ ولی قربان
_ فقط دنبالش کنین
( گوشیه جونگ کوک زنگ می خوره )
_ اگه می خوای نمیره آدمات رو بفرست برن
_ بگو از من چی می خوای
_ پولم و
_ هیونگ
کم کم میفروشیم
و هیچ آسیبی پولت نمیبینه
فقط بزار بره
_ به هرحال خانواده پائولو آروم نمیشینن
اونا به غیر پولشون
روی آدماشون هم حساسن
خیلی احمقی که هیچ وقت نفهمیدی
من عضو باندشونم
من و فرستادن تا همون بلایی که سر اون آوردی رو سر کسی که دوسش داری بیارم
_ آدم فروش...
چجوری تونستی اینکارو بکنی
فقط بگو چقدر می خوای
_ بیا دنبالم
البته تنها
___________________________
ویو جونگ کوک
همه جای صورتم زخم شده بود
و خون کل صورتم و پر کرده بود
چشمام خونی شده بود
فقط بازم فقط دنبالش کردم
اگه یه تار مو از سرش کم میشد خودم و نمی بخشیدم
یه ساختمون متروکه بود
وقتی ایستاد با ا/ت از ماشین پیاده شد
اسلحه ام رو برداشتم و از ماشین پیاده شدم
_ چرا اوردیم اینجا
_ می خواستم از شهر دور باشه
_ می دونی من نمی تونم الان مقدار پول مواد و بهت بدم
_ به من ربطی نداره
اسلحه ات و بزار زمین
_ هرچی دیگه بخوای بهت میدم
فقط ولش کن
_ خواهش می کنم ولم کن (با گریه)
_ تو یکی خفه شووو
_ جونگ کوکا خواهش می کنم یه کاری بکن
_ اون هیچ گناهی نداره
فقط بجاش به من آسیب بزن
_ اگه زنگ نزنی بگی بیارنش از انبار بیرون
چرا که نه هر دوتا تون و میکشم
تا سه میشمارم
یک ، دو ، .....
_ نهه.....
۵.۸k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.