مرسی از کسایی که فالوم کردن پارت داریم
پارت۱۳
بنفشه آهي کشيد و گفت:
- من که چشمم آب نمي خوره. بابات هم سر قضيه آتوسا چشم ترس شده هم اين که جونشه و تو. مگه مي تونه يه لحظه ازت دور بشه؟
- منم ديگه طاقت اين جا موندن و ندارم.
- ببخشيد چرا؟
- درد و چرا! دلم آزادي مي خواد. دوست دارم وقتي با يه پسر مي رم بيرون راحت باشم نه اين که...
هنوز حرفم تموم نشده بود که بنفشه و شبنم از خنده منفجر شدند. با تعجب نگاشون کردم و گفتم:
- مرگ! چه دردتونه؟
شبنم ميون خنده گفت:
- تو و پسر؟ برين بيرون؟
- مگه من چلاقم؟
- تو اگه بيل زن بودي همين جا باغچه ات و بيل مي زدي.
خنده ام گرفت. واقعا هم که چه دليل مسخره اي آوردم براي رفتنم. من نقطه مخالف همه پسرها بودم. از همه اشون متنفر بودم. قبلاها شايد شيطنت مي کردم و سر به سرشون مي ذاشتم ولي ديگه اين کا رو هم نمي کردم. حتي لايق فحش شنيدن هم نبودن از نظر من! بنفشه هم يه بار با يه پسر دوست شد ولي اين قدر جنگ اعصاب براش درست شد که بيخيال شد. شبنم هم که عاشق يکي از پسراي فاميلاشون بود و کلا به هر کي نگاه مي کرد اون و شبيه اردلان مي ديد. ما هم هميشه سر اين قضيه مسخره اش مي کرديم. بنفشه زد تو سرم و گفت:
- هوي کجايي؟ نکنه خبريه؟ هم حرفاي جديد جديد مي زني هم مي ري تو فکر؟
ماشين و روشن کردم و گفتم:
- برو بابا دلت خوشه! خبرم کجا بود؟ خبر هر چي پسره بيارن برام.
شبنم با خوشحالي زايد الوصفي گفت:
- امشب چند شنبه است؟
من و بنفشه نگاهي به هم کرديم و زديم زير خنده. بنفشه گفت:
- خنگول هنوز شب نشده!
⭐⭐⭐⭐⭐⭐
هر دونفری که بهمون اضافه میشن ۲ پارت جاییزه میدم
بنفشه آهي کشيد و گفت:
- من که چشمم آب نمي خوره. بابات هم سر قضيه آتوسا چشم ترس شده هم اين که جونشه و تو. مگه مي تونه يه لحظه ازت دور بشه؟
- منم ديگه طاقت اين جا موندن و ندارم.
- ببخشيد چرا؟
- درد و چرا! دلم آزادي مي خواد. دوست دارم وقتي با يه پسر مي رم بيرون راحت باشم نه اين که...
هنوز حرفم تموم نشده بود که بنفشه و شبنم از خنده منفجر شدند. با تعجب نگاشون کردم و گفتم:
- مرگ! چه دردتونه؟
شبنم ميون خنده گفت:
- تو و پسر؟ برين بيرون؟
- مگه من چلاقم؟
- تو اگه بيل زن بودي همين جا باغچه ات و بيل مي زدي.
خنده ام گرفت. واقعا هم که چه دليل مسخره اي آوردم براي رفتنم. من نقطه مخالف همه پسرها بودم. از همه اشون متنفر بودم. قبلاها شايد شيطنت مي کردم و سر به سرشون مي ذاشتم ولي ديگه اين کا رو هم نمي کردم. حتي لايق فحش شنيدن هم نبودن از نظر من! بنفشه هم يه بار با يه پسر دوست شد ولي اين قدر جنگ اعصاب براش درست شد که بيخيال شد. شبنم هم که عاشق يکي از پسراي فاميلاشون بود و کلا به هر کي نگاه مي کرد اون و شبيه اردلان مي ديد. ما هم هميشه سر اين قضيه مسخره اش مي کرديم. بنفشه زد تو سرم و گفت:
- هوي کجايي؟ نکنه خبريه؟ هم حرفاي جديد جديد مي زني هم مي ري تو فکر؟
ماشين و روشن کردم و گفتم:
- برو بابا دلت خوشه! خبرم کجا بود؟ خبر هر چي پسره بيارن برام.
شبنم با خوشحالي زايد الوصفي گفت:
- امشب چند شنبه است؟
من و بنفشه نگاهي به هم کرديم و زديم زير خنده. بنفشه گفت:
- خنگول هنوز شب نشده!
⭐⭐⭐⭐⭐⭐
هر دونفری که بهمون اضافه میشن ۲ پارت جاییزه میدم
۲.۰k
۱۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.