لطفاً زیر 18 سال نخونن...
لطفاً زیر 18 سال نخونن...
طولانیه ولی خواهش می کنم بخونید....
ناراحت کننده ست
قبلش بخاطر گفتن یه سری کلمات نامناسب عذرخواهی می کنم....
........گرگ های ب نام مرد........
ی خانومی حدودا سی و چهار ساله صاحب ی دختر خوشگل و خوش سرزبون ب اسم ترنج ک نه سالشه هست. ی زندگی اروم ک همه چی بر وفق مراد هستش . ترنج خیلی دختر کنجکاویه همش سوالای عجیب میپرسه ک مامانش دعواش میکنه بعضیا میگن ک دهه هشتادیا اینجورین و چیز طبیعییه .ترنج مدرسش دوتا خیابون بالاتره ک باباش واسش سرویس گرفته.ک تو رفت و برگشت مدرسه اذیت نشه .ی روز صبح ک مامانش ترنج رو میفرسته مدرسه دو ساعت بعدش مدیر مدرسه زنگ میزنه میگه ک ترنج ی ماهی میشه مدرسه نمیاد مادرش میگه امکان نداره چون خودم با سرویس میفرستمش . میگن اگه میشه بیاین مدرسه . مامانش میره وقتی خانم مدیر ترنج میگه ک ترنج نمیاد مدرسه و به مامانش میگه شاید ترنج دختر شیطون و کنجکاویه احتمال داره بره پارک واسه بازی ولی مامانش میگه ترنج خانومانه رفتار میکنه اهل بازیای بچگونه دوران خودش نیس . مدیر مدرسه ب مامانش پیشنهاد میده ک ترنج رو تعقیب کنه ک کجاها میره . مامانش روز بعد ترنج رو با سرویس میفرسته خودشم با اژانس پشت سرش راه میفته . سرویس ترنج رو دم مدرسه پیاده میکنه ترنج میره داخل مدرسه ده دیقه بعد از حیاط مدرسه میاد بیرون و بدو ب سر خیابون میره . ی پسرحدودا بیست ساله با موتورش میاد ترنج و سوار میکنه با خودش میبره . مامانشم دنبالشون . تا به ی خونه میرسن و میرن داخل مامانش از زور فشار و فکرای عجیب و ترسناک تنها کاری ک میتونه انجام بده به مدیر مدرسه زنگ میزنه ادرس اون محل رو میده و سریعا خوشون رو میرسونن . زنگ درو میزنن همون پسره ک اسمش امیره درو باز میکنه مامان ترنج بی توجه ب پسره میره داخل خونه ک ترنجشو دختر پاکشو با ی تاپ و شلوارک وسط خونه میبینه . ب طرز وحشیانه ای دخترشو میزنه و هجوم میبره ب طرف امیر و اونو میزنه . مدیر زنگ میزنه ب پلیس . و اونارو میبرن آگاهی .ترنج رو میفرستن پزشکی قانونی ک بعد معاینه متوجه میشن ترنج نه ساله عفتشو پاکیشو از دست داده .مامان باباش خورد میشن پیر میشن . حیثیتشون ابروشون همه ب باد رفته .باباش ترنج رو میزنه . از امیر شکایت میکنن ب جرم... ت ج ا و ز... ولی تو این بین ترنج همش میگفت ک امیر شوهرمه چرا منو میزنید من و امیر مث مامان بابا همو بوس میکنیم . ک باعث میشه ترنج رو ب مشاور روانشناس ببرن . ک ترنج میگه ی روز ک حوصله مدرسه رو نداشتم میرم پارک واسه بازی ک با امیر اشنا میشه امیر بهش میگه هر روز بیا پارک بهت بستنی میدم و ترنج هم ب سادگی قبول میکنه هرورز با امیر ب پارک میرفته بعد امیر میگه دیگه از فرداش میریم خونه تا راحتر بازی کنیم و ترنج خوشحال و ذوق زده قبول میکنه امیر از ترنج میخاد مانتو شو در بیاره و ترنج همون کارو میکنه چن روز بعد امیر ب ترنج میگه بریم تو اتاق مث زنوشوهرا بخابیم ترنج میگه بیا خواستگاریم تا بابام قبول کنه امیر میگه الان منو تو زن و شوهر میشیم وقتی بزرگ شدم میام خواستگاریت.ترنج ب راحتی میپذیره و با امیر یکی میشه ک وقتی لباس خونیشو میبینه ب امیر میگه خون مال چیه امیر میگه تو دیگه زنم شدی و دختر نه ساله سرخوش از حرف امیر .هرروز با امیر همخوابی داشته ک چن روز درد و خونریزی داشته ولی بعدها براش عادی میشده و با امیر بودن اون رو سرخوش میکرده حتی ترنج از مامانش میپرسه ک هر دختری شوهر کنه خونریزی میکنه ک مامانش دعواش میکنه از این سوالا نپرسه. دکتر مشاور میپرسه چرا اجازه دادی امیر بهت دست بزنه ترنج کوچولو میگه آخه من همیشه تو اتاق مامان بابام میخوابیدم بعضی از شبا بیدار میشدم میدیدم بابا مانانمو بوس میکنه و مامان میخنده. یا تو ماهواره میدیدم ک زن و شوهرا لبای همو بوس میکنن . منم دوست داشتم مث مامانم باشم. این یعنی فاجعه ..امیر هم بعد از روال قانونی چون ب سن قانونی رسیده بود اعدام میشه البته اگه بخایم اشکو گریه های مامانشو واسه رضایت و سنگدل شدن مامان ترنج ک بیشتر خودش محکوم بود سانسور بگیرم .....
این داستان براساس یک داستان واقعی ست . یک داستانی که همه چیز دست در دست هم دادن ک ترنجی پاک و معصوم بخاطر بی توجهی و مراعات نکردن پدرومادرش که همه جوره جلوی اون رفتار میکردن باعث شد به راحتی تن پاک و معصومشو به دست امیر بده ...
برای خانواده هایی که میشناسی Share کن. بفرست که جامعه از این فاسد تر نشه
لعنت به شبکه های فساد پرور جم .فارسی وان و ...
طولانیه ولی خواهش می کنم بخونید....
ناراحت کننده ست
قبلش بخاطر گفتن یه سری کلمات نامناسب عذرخواهی می کنم....
........گرگ های ب نام مرد........
ی خانومی حدودا سی و چهار ساله صاحب ی دختر خوشگل و خوش سرزبون ب اسم ترنج ک نه سالشه هست. ی زندگی اروم ک همه چی بر وفق مراد هستش . ترنج خیلی دختر کنجکاویه همش سوالای عجیب میپرسه ک مامانش دعواش میکنه بعضیا میگن ک دهه هشتادیا اینجورین و چیز طبیعییه .ترنج مدرسش دوتا خیابون بالاتره ک باباش واسش سرویس گرفته.ک تو رفت و برگشت مدرسه اذیت نشه .ی روز صبح ک مامانش ترنج رو میفرسته مدرسه دو ساعت بعدش مدیر مدرسه زنگ میزنه میگه ک ترنج ی ماهی میشه مدرسه نمیاد مادرش میگه امکان نداره چون خودم با سرویس میفرستمش . میگن اگه میشه بیاین مدرسه . مامانش میره وقتی خانم مدیر ترنج میگه ک ترنج نمیاد مدرسه و به مامانش میگه شاید ترنج دختر شیطون و کنجکاویه احتمال داره بره پارک واسه بازی ولی مامانش میگه ترنج خانومانه رفتار میکنه اهل بازیای بچگونه دوران خودش نیس . مدیر مدرسه ب مامانش پیشنهاد میده ک ترنج رو تعقیب کنه ک کجاها میره . مامانش روز بعد ترنج رو با سرویس میفرسته خودشم با اژانس پشت سرش راه میفته . سرویس ترنج رو دم مدرسه پیاده میکنه ترنج میره داخل مدرسه ده دیقه بعد از حیاط مدرسه میاد بیرون و بدو ب سر خیابون میره . ی پسرحدودا بیست ساله با موتورش میاد ترنج و سوار میکنه با خودش میبره . مامانشم دنبالشون . تا به ی خونه میرسن و میرن داخل مامانش از زور فشار و فکرای عجیب و ترسناک تنها کاری ک میتونه انجام بده به مدیر مدرسه زنگ میزنه ادرس اون محل رو میده و سریعا خوشون رو میرسونن . زنگ درو میزنن همون پسره ک اسمش امیره درو باز میکنه مامان ترنج بی توجه ب پسره میره داخل خونه ک ترنجشو دختر پاکشو با ی تاپ و شلوارک وسط خونه میبینه . ب طرز وحشیانه ای دخترشو میزنه و هجوم میبره ب طرف امیر و اونو میزنه . مدیر زنگ میزنه ب پلیس . و اونارو میبرن آگاهی .ترنج رو میفرستن پزشکی قانونی ک بعد معاینه متوجه میشن ترنج نه ساله عفتشو پاکیشو از دست داده .مامان باباش خورد میشن پیر میشن . حیثیتشون ابروشون همه ب باد رفته .باباش ترنج رو میزنه . از امیر شکایت میکنن ب جرم... ت ج ا و ز... ولی تو این بین ترنج همش میگفت ک امیر شوهرمه چرا منو میزنید من و امیر مث مامان بابا همو بوس میکنیم . ک باعث میشه ترنج رو ب مشاور روانشناس ببرن . ک ترنج میگه ی روز ک حوصله مدرسه رو نداشتم میرم پارک واسه بازی ک با امیر اشنا میشه امیر بهش میگه هر روز بیا پارک بهت بستنی میدم و ترنج هم ب سادگی قبول میکنه هرورز با امیر ب پارک میرفته بعد امیر میگه دیگه از فرداش میریم خونه تا راحتر بازی کنیم و ترنج خوشحال و ذوق زده قبول میکنه امیر از ترنج میخاد مانتو شو در بیاره و ترنج همون کارو میکنه چن روز بعد امیر ب ترنج میگه بریم تو اتاق مث زنوشوهرا بخابیم ترنج میگه بیا خواستگاریم تا بابام قبول کنه امیر میگه الان منو تو زن و شوهر میشیم وقتی بزرگ شدم میام خواستگاریت.ترنج ب راحتی میپذیره و با امیر یکی میشه ک وقتی لباس خونیشو میبینه ب امیر میگه خون مال چیه امیر میگه تو دیگه زنم شدی و دختر نه ساله سرخوش از حرف امیر .هرروز با امیر همخوابی داشته ک چن روز درد و خونریزی داشته ولی بعدها براش عادی میشده و با امیر بودن اون رو سرخوش میکرده حتی ترنج از مامانش میپرسه ک هر دختری شوهر کنه خونریزی میکنه ک مامانش دعواش میکنه از این سوالا نپرسه. دکتر مشاور میپرسه چرا اجازه دادی امیر بهت دست بزنه ترنج کوچولو میگه آخه من همیشه تو اتاق مامان بابام میخوابیدم بعضی از شبا بیدار میشدم میدیدم بابا مانانمو بوس میکنه و مامان میخنده. یا تو ماهواره میدیدم ک زن و شوهرا لبای همو بوس میکنن . منم دوست داشتم مث مامانم باشم. این یعنی فاجعه ..امیر هم بعد از روال قانونی چون ب سن قانونی رسیده بود اعدام میشه البته اگه بخایم اشکو گریه های مامانشو واسه رضایت و سنگدل شدن مامان ترنج ک بیشتر خودش محکوم بود سانسور بگیرم .....
این داستان براساس یک داستان واقعی ست . یک داستانی که همه چیز دست در دست هم دادن ک ترنجی پاک و معصوم بخاطر بی توجهی و مراعات نکردن پدرومادرش که همه جوره جلوی اون رفتار میکردن باعث شد به راحتی تن پاک و معصومشو به دست امیر بده ...
برای خانواده هایی که میشناسی Share کن. بفرست که جامعه از این فاسد تر نشه
لعنت به شبکه های فساد پرور جم .فارسی وان و ...
۶۰.۲k
۱۷ تیر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.