فیک جونگ کوک ( سرنوشت من ) پارت 1
از خونه میری بیرون که رانندت میگه :بفرماید سوارشید میری میشینی تو ماشین رانند حرکت میکنه سرت تو مبایلت بود که راننده میگه رسیدین میگی ممنون و وارد مدرسه میشه و میگی خدایا لطفا اینجا دیگه خراب کاری نکنم و میری داخل مدرسه چون دانش اموز جدید بودی همه یه جوری نگاهت میکرد استرس داشتی دختر نترسی بودی اما وقتی استرس میگرفتی ترسو ترین ادم بودی رفتی تو دفتر مدیر مدیر :سلام من مدیر اده هستم شما باید خانم پارک دختر اقای پارک و خواهر جیمین باشیدگفتی :بله خودم هستم پارک ا/ت میگی مدیر:برید با خانم کیم وارد کلاس شید تعظیمی کردم و رفتم پیش خانم کیم خانم کیم:سلام ا/ت دونبالم بیا خدا رو شکر برادرت تو کلاس خودته تو تو دلت:کاشکی تو کلاسم نبود معلم دم در کلا وایساد گفت هر وقت صدات زدم بیا تو
چند دقیقه بعد صدات کرد و رفتی تو و گفت که خودت رو معرفی کن سلام من پارک ا/ت هستم امید وارم دوست های خوبی برای هم دیگه بشیم معلم میگه برو کنار جونکوک بشین و راه میوفتی میری که....
از زبان ا/ت
رفتم نشستم سر جام که زنگ به صدا در اومد و همه از کلاس رفته بودن بیرون و فقط من و جونگ کوک و جیمین و جونکی تو کلاس بود که بعد ۳مین اون دختر و جیمین رفتن بیرون زیر لب گفتم:ای داداش نامرد فک کنم جونگ کوک حرفم رو شنید و تک خنده ای کرد من هنوز هم مشغول جمع کردن وسایلم از روی میز بودم که جونگ کوک هم رفت.آخرین نفری که از کلاس خارج شد من بودم.داشتم تو حیاط مدرسه میگشتم که یهو........
چند دقیقه بعد صدات کرد و رفتی تو و گفت که خودت رو معرفی کن سلام من پارک ا/ت هستم امید وارم دوست های خوبی برای هم دیگه بشیم معلم میگه برو کنار جونکوک بشین و راه میوفتی میری که....
از زبان ا/ت
رفتم نشستم سر جام که زنگ به صدا در اومد و همه از کلاس رفته بودن بیرون و فقط من و جونگ کوک و جیمین و جونکی تو کلاس بود که بعد ۳مین اون دختر و جیمین رفتن بیرون زیر لب گفتم:ای داداش نامرد فک کنم جونگ کوک حرفم رو شنید و تک خنده ای کرد من هنوز هم مشغول جمع کردن وسایلم از روی میز بودم که جونگ کوک هم رفت.آخرین نفری که از کلاس خارج شد من بودم.داشتم تو حیاط مدرسه میگشتم که یهو........
۷.۴k
۱۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.