فیک هیونجینpart²
فیک هیونجینpart²
ا/ت ویو:
نشستم حساب کردم
ا/ت:خب هیونجین ساعت ۴عه خببب اگه درست حساب کرده باشم ۴ساعت وقت دارم که بدون اینکه بفهمه برم تولد و بیام و در آخر اگر خدا بخواد هیونجین از تولد رفتن من هیچی نمیفهم..
حساب کتابم تموم شد،رفتم آماده شم یه لباس خوشگل و نسبتا کوتاه انتخاب کردم(اسلاید²)
و یه بار دیگه از اول حساب کردم تا ببینم هیونجین خبردار نمیشه یانه چون خیلی میترسیدم.
لباسارو مرتب کردم و رفتم حموم.
*۱۵ مین بعد*
اومدم بیرون از حموم و لباسمو پوشیدم و خیلی کم آرایش کردم چون خب همه دوستام و هیونجین بهم میگن خیلی خوشگلم😎
با ماشین رفتم سمت کافه....
*۲۰مین بعد*
رسیدم فکر کردم دیر کردم و بدو بدو رفتم توی کافه با چیزی که دیدم شوکه شدم.
خیلی زود اومده بودم تازه داشتن وسایل تزئین رو میچیدن حتی سوهو هم نیومده بود.
رفتم پیش خانومی که داشت میز رو تزئین میکرد،خانومی نسبتا پیر بود
ا/ت:سلام
خانوم:سلام دخترم
ا/ت:ببخشید تولد هنوز شروع نشده؟
خانوم:نه دخترم ولی میتونی بشینی و منتظر باشی.
ا/ت:ممنون
رفتم نشستم پشت میز
ا/ت ویو:
نشستم حساب کردم
ا/ت:خب هیونجین ساعت ۴عه خببب اگه درست حساب کرده باشم ۴ساعت وقت دارم که بدون اینکه بفهمه برم تولد و بیام و در آخر اگر خدا بخواد هیونجین از تولد رفتن من هیچی نمیفهم..
حساب کتابم تموم شد،رفتم آماده شم یه لباس خوشگل و نسبتا کوتاه انتخاب کردم(اسلاید²)
و یه بار دیگه از اول حساب کردم تا ببینم هیونجین خبردار نمیشه یانه چون خیلی میترسیدم.
لباسارو مرتب کردم و رفتم حموم.
*۱۵ مین بعد*
اومدم بیرون از حموم و لباسمو پوشیدم و خیلی کم آرایش کردم چون خب همه دوستام و هیونجین بهم میگن خیلی خوشگلم😎
با ماشین رفتم سمت کافه....
*۲۰مین بعد*
رسیدم فکر کردم دیر کردم و بدو بدو رفتم توی کافه با چیزی که دیدم شوکه شدم.
خیلی زود اومده بودم تازه داشتن وسایل تزئین رو میچیدن حتی سوهو هم نیومده بود.
رفتم پیش خانومی که داشت میز رو تزئین میکرد،خانومی نسبتا پیر بود
ا/ت:سلام
خانوم:سلام دخترم
ا/ت:ببخشید تولد هنوز شروع نشده؟
خانوم:نه دخترم ولی میتونی بشینی و منتظر باشی.
ا/ت:ممنون
رفتم نشستم پشت میز
۲.۹k
۱۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.