شاهزاده!
_شاهزاده!
_جانم
_میخوام برات داستان تعریف کنم میشنوی؟
_البته که میشنوم ته
_در شبی آسمان تیره شد و یکباره تمام ستاره ها فرو ریختند و بر زمین فرود آمدند و تبدیل به تکه ای سنگ شدند ولی باز بالا رفتن و در کرانه آسمان جای گرفتند و آنجا بود که ماه نمایان شد چون ستاره ها برای روشن کردن آسمان زیادی کوچک و کم نور بودند اما وقتی تبدیل به یک جسم واحد شدند نور را به آسمان بخشیدن
_میشه که ما ماهای برای آسمان مردم بشیم؟حتی اگر اونها ما رو بی نور و کوچیک ببینن؟
_امیدوارم که اینطور بشه پرنس کوچک من و در آنجا من میخواهم از تو که نور کوچکت را مانند شعله ای فروزان در قلب من بنشانی تا شاید این تکه سنگ تبدیل به ماه شود .
ماه من
_جانم
_میخوام برات داستان تعریف کنم میشنوی؟
_البته که میشنوم ته
_در شبی آسمان تیره شد و یکباره تمام ستاره ها فرو ریختند و بر زمین فرود آمدند و تبدیل به تکه ای سنگ شدند ولی باز بالا رفتن و در کرانه آسمان جای گرفتند و آنجا بود که ماه نمایان شد چون ستاره ها برای روشن کردن آسمان زیادی کوچک و کم نور بودند اما وقتی تبدیل به یک جسم واحد شدند نور را به آسمان بخشیدن
_میشه که ما ماهای برای آسمان مردم بشیم؟حتی اگر اونها ما رو بی نور و کوچیک ببینن؟
_امیدوارم که اینطور بشه پرنس کوچک من و در آنجا من میخواهم از تو که نور کوچکت را مانند شعله ای فروزان در قلب من بنشانی تا شاید این تکه سنگ تبدیل به ماه شود .
ماه من
۸.۱k
۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.