^ لذت انتقام ^ ( port 38 )
^ لذت انتقام ^ ( port 38 )
سرم رو با شرمندگی آوردم بالا بغلم کرد و گذاشت روی پاهاش .
ات: معذرت میخوام ، زود قضاوتت کردم.
کوک: پس الان بهم بدهکاری😊
ات: چیکار کنم ؟
کوک: امممممم 😁 ببوسم 😅
بدون فکر دستم رو روی گونه هاش گذاشتم و صورتش رو کشیدم جلو ، لبام رو گذاشتم روی لباش ، بعد چند ثانیه دستاش رو دور کمرم حلقه کرد و شروع کرد به مک زدن منم همراهیش کردم. بعد چند مین ازش جدا شدم .
کوک: چه لبای خوشمزه داری پرنسس من.😅
ات : 😊
کوک: خبببب هنوز نبخشیدمت.
ات: عه دیگه چیکار کنم.
کوک: چه پرویی تو میخواستی منو از نگاه کردن بهت محروم کنی .
ات: چیکار کنم.؟
کوک: تو بغلم بخواب.
ات: باشه.
جین : وای خدا این دوتا دیونه ان هااا🙄
ته: ما رو تا مرز سکته بردن بعد خودشون گرفتن خوابیدن 😦
کوک: برین بیرون مزاحم ما نشین .
ادامه دارد....
سرم رو با شرمندگی آوردم بالا بغلم کرد و گذاشت روی پاهاش .
ات: معذرت میخوام ، زود قضاوتت کردم.
کوک: پس الان بهم بدهکاری😊
ات: چیکار کنم ؟
کوک: امممممم 😁 ببوسم 😅
بدون فکر دستم رو روی گونه هاش گذاشتم و صورتش رو کشیدم جلو ، لبام رو گذاشتم روی لباش ، بعد چند ثانیه دستاش رو دور کمرم حلقه کرد و شروع کرد به مک زدن منم همراهیش کردم. بعد چند مین ازش جدا شدم .
کوک: چه لبای خوشمزه داری پرنسس من.😅
ات : 😊
کوک: خبببب هنوز نبخشیدمت.
ات: عه دیگه چیکار کنم.
کوک: چه پرویی تو میخواستی منو از نگاه کردن بهت محروم کنی .
ات: چیکار کنم.؟
کوک: تو بغلم بخواب.
ات: باشه.
جین : وای خدا این دوتا دیونه ان هااا🙄
ته: ما رو تا مرز سکته بردن بعد خودشون گرفتن خوابیدن 😦
کوک: برین بیرون مزاحم ما نشین .
ادامه دارد....
۹.۱k
۲۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.