my girl
part²²
کوک:بیا بشین غذا بخوار
ات:هان باشه......راستی کی پشت تلفنت بود
کوک:مامانم میخواست شب بیاد اینجا
ات:اوم "دهن پر"
کوک:چته
ات:چرا مامانت اینقدر مهربونه
کوک:اون از وقتی من دنیا اومدم مهربون بود
ات:اوم
"ظهر"
کوک:ات بیا باید برا مهمونا چیز درست کنیم
ات:مگه فقط مامانت نیست
کوک:مامان و بابات هستن همه زوجا هستن یونگی و یورا هم میان پدرم و اون زنم میان
ات:میشن۱۴ نفر تازه بدون بچه های هه سو
کوک:اون بچه هاشو فروخته یعنی برده جنسی شدن
ات:خیلی خره واقعا خره
کوک:بسه تازه یادم رفت ویانا و مکس و جکسون و لیسا هم هستن
ات:نکنه اینا رل زدن
کوک:میخواستی رل نزنن
ات:هی روزگار
کوک:بدو بیا ببینم
"شب"
ات:سلام به همه"خنده"
کوک:بفرمایین تو "در حال خوردن شیر موز"
ات:خرگوش بلندشو بزار مهمونا بشینن
کوک:این دوباره به من گفت خرگوش بچه کوچولو"زبون در اورد"
هه جین"خاک تو سرت این چه طرز رفتار با یه خانومه مخصوصا اگر زنت باشه
کوک:اخ کلم ما که هنوز ازدواج نکردیم
چه یونگ:ات تو هم نباید با شوهرت اینجوری رفتار کنی
ات:پس بهش بگم اخی بیا اینجا سرتو ناز کنم خوب بشه؟
یونا:افرین افرین
لینا:تو کیی که میزنی تو سر کوک
ات:اون مادر شوهر منه دیگه؟
کوک:مامانمه هه جین
هه جین:سلام دوست قدیمی
جونگ ووک :تو زنده هستی
هه جین:نه مردم
ات:مادر شوهر کلم بیا بازی کنیم هرکس که برد باید به اون نفر بگه چیکار کنه
"اخر مسابقه"
هه جین:اخیش من بردم کمرم خشک شد
ات:چطوری امکان نداره خب حالا چیکار کنم
هه جین:سوال میپرسم جواب بده
ات:اوکی
هه جین:عکس صفحه گوشید
ات:بچه ها یادتونه اون موقع تو بار اقا خرگوشه خندید منم عکس همونو گذاشتم
کوک:مگه بهت نگفتم بر دار اون عکسو
هه جین:مامانت یا من
ات:امممممممممممممممممممممممم اقا خرگوشه
هه جین:هی روزگار امروز چرا اعصابت خرد بود
ات:اقا خرگوشه از خواب بلند نمیشد
کوک:مگه خوابیدن جرمه
هه جین:خب ببین من سوالام تمام شد میخوام کاری که باید بکنی رو بهت بگم
ات:چیکار کنم
هه جین:کوک رو ببوس
همه:اووووووووووووووو
ات:هان؟ چی؟ امکان نداره عمرا
هه جین:باختی دیگه
ات:نمیخوام
هه جین :بیجا کردی بدو بدو
ات:مامان جان تورو خدا نمیخوام "التماس"
کوک:من شیرموزمو به هیچکس نمیدم بم بم بیا اینجا
ات:اخیش
هه جین:پسرم ات شرتو باخته حالا باید ببوستت
کوک:خب به من چه
ات:نه نه مادرجان نمیخوام
هه جین:اخیش بالاخره رفتن تو بغل هم
کوک:خب حالا میخوای چیکار کنی"اروم"
ات:نمیدونم"اروم"
کوک:مادر من من کار........"ات بوسیدش"
همه:هوراااااااا
ات:تمام شد شرت
هه جین:اوهوم تمام شد
کوک:خب دیگه من میرم کار دارم
یونا:ات چرا خجالت نکشیدی؟
ات:خب چون صبح.......
کوک:کارم افتاد برای چند وقت دیگه......ات بیا
"تو آشپزخونه"
ات:چیه
کوک:هیچی از صبح بهشون نمیگی
ات:
کوک:بیا بشین غذا بخوار
ات:هان باشه......راستی کی پشت تلفنت بود
کوک:مامانم میخواست شب بیاد اینجا
ات:اوم "دهن پر"
کوک:چته
ات:چرا مامانت اینقدر مهربونه
کوک:اون از وقتی من دنیا اومدم مهربون بود
ات:اوم
"ظهر"
کوک:ات بیا باید برا مهمونا چیز درست کنیم
ات:مگه فقط مامانت نیست
کوک:مامان و بابات هستن همه زوجا هستن یونگی و یورا هم میان پدرم و اون زنم میان
ات:میشن۱۴ نفر تازه بدون بچه های هه سو
کوک:اون بچه هاشو فروخته یعنی برده جنسی شدن
ات:خیلی خره واقعا خره
کوک:بسه تازه یادم رفت ویانا و مکس و جکسون و لیسا هم هستن
ات:نکنه اینا رل زدن
کوک:میخواستی رل نزنن
ات:هی روزگار
کوک:بدو بیا ببینم
"شب"
ات:سلام به همه"خنده"
کوک:بفرمایین تو "در حال خوردن شیر موز"
ات:خرگوش بلندشو بزار مهمونا بشینن
کوک:این دوباره به من گفت خرگوش بچه کوچولو"زبون در اورد"
هه جین"خاک تو سرت این چه طرز رفتار با یه خانومه مخصوصا اگر زنت باشه
کوک:اخ کلم ما که هنوز ازدواج نکردیم
چه یونگ:ات تو هم نباید با شوهرت اینجوری رفتار کنی
ات:پس بهش بگم اخی بیا اینجا سرتو ناز کنم خوب بشه؟
یونا:افرین افرین
لینا:تو کیی که میزنی تو سر کوک
ات:اون مادر شوهر منه دیگه؟
کوک:مامانمه هه جین
هه جین:سلام دوست قدیمی
جونگ ووک :تو زنده هستی
هه جین:نه مردم
ات:مادر شوهر کلم بیا بازی کنیم هرکس که برد باید به اون نفر بگه چیکار کنه
"اخر مسابقه"
هه جین:اخیش من بردم کمرم خشک شد
ات:چطوری امکان نداره خب حالا چیکار کنم
هه جین:سوال میپرسم جواب بده
ات:اوکی
هه جین:عکس صفحه گوشید
ات:بچه ها یادتونه اون موقع تو بار اقا خرگوشه خندید منم عکس همونو گذاشتم
کوک:مگه بهت نگفتم بر دار اون عکسو
هه جین:مامانت یا من
ات:امممممممممممممممممممممممم اقا خرگوشه
هه جین:هی روزگار امروز چرا اعصابت خرد بود
ات:اقا خرگوشه از خواب بلند نمیشد
کوک:مگه خوابیدن جرمه
هه جین:خب ببین من سوالام تمام شد میخوام کاری که باید بکنی رو بهت بگم
ات:چیکار کنم
هه جین:کوک رو ببوس
همه:اووووووووووووووو
ات:هان؟ چی؟ امکان نداره عمرا
هه جین:باختی دیگه
ات:نمیخوام
هه جین :بیجا کردی بدو بدو
ات:مامان جان تورو خدا نمیخوام "التماس"
کوک:من شیرموزمو به هیچکس نمیدم بم بم بیا اینجا
ات:اخیش
هه جین:پسرم ات شرتو باخته حالا باید ببوستت
کوک:خب به من چه
ات:نه نه مادرجان نمیخوام
هه جین:اخیش بالاخره رفتن تو بغل هم
کوک:خب حالا میخوای چیکار کنی"اروم"
ات:نمیدونم"اروم"
کوک:مادر من من کار........"ات بوسیدش"
همه:هوراااااااا
ات:تمام شد شرت
هه جین:اوهوم تمام شد
کوک:خب دیگه من میرم کار دارم
یونا:ات چرا خجالت نکشیدی؟
ات:خب چون صبح.......
کوک:کارم افتاد برای چند وقت دیگه......ات بیا
"تو آشپزخونه"
ات:چیه
کوک:هیچی از صبح بهشون نمیگی
ات:
۳.۴k
۱۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.