حاکمان جهنم : پارت ۱۷
زهرا خانم : ا.ت میخوام عضو کانال این علفی بشم
آ.ت : منظورت طب سنتی هست
زهرا خانوم: آره مادر
ا.ت : ولی این کانالش اینستاس اینستا که نداری تو
زهرا خانم : بیا هم وایه من نصب کن ام بابات
خلاصه نصب کردم اینا که آقا ممد رضا و زهرا خانم همش کلشون توی اون اینستا بود
خلاصه امیر با رفیقاش قرار داشتن رفتن کورس ماشین سواری بعدشم برگشتن که امید که توی اینسا بود دید آقا ممد رضا استوری گذشته : داری میای خونه نونم بگیر
امیر : ا.ت به زمین گرم بخوری که منو با این اینسا وصل کردنت بدبخت کردی
آقا ممد رضا : وای مردک گوه بریدن شده تو گوه خوردب همچین گوهی خوردی
همه : هن ؟؟؟؟
آقا ممد رضا : ببین اون زمین ماله منه حالا هرچی میخوای بگو... قانون گوربابای قانون من دست نویس دارم دست نویسسسسسسسس ..آره
آقا ممد رضا : برو بمیر
و گوشی رو زد به دیوار بعدم گفت : یه زمان موبایلا تاشو بود آدم وقتی پشت تلفن دعواش میشد تق میبستش
انگار با پشت دست زدی تو دهن طرف اصلا جیگرت حال میکند
که زهرا خانم با اب قند اومد سمت آقا ممد رضا: بیا مرد بخور اینقدر خودت رو حرص نده آخرش سکته میکنی میافتی میمیری
آ.ت : منظورت طب سنتی هست
زهرا خانوم: آره مادر
ا.ت : ولی این کانالش اینستاس اینستا که نداری تو
زهرا خانم : بیا هم وایه من نصب کن ام بابات
خلاصه نصب کردم اینا که آقا ممد رضا و زهرا خانم همش کلشون توی اون اینستا بود
خلاصه امیر با رفیقاش قرار داشتن رفتن کورس ماشین سواری بعدشم برگشتن که امید که توی اینسا بود دید آقا ممد رضا استوری گذشته : داری میای خونه نونم بگیر
امیر : ا.ت به زمین گرم بخوری که منو با این اینسا وصل کردنت بدبخت کردی
آقا ممد رضا : وای مردک گوه بریدن شده تو گوه خوردب همچین گوهی خوردی
همه : هن ؟؟؟؟
آقا ممد رضا : ببین اون زمین ماله منه حالا هرچی میخوای بگو... قانون گوربابای قانون من دست نویس دارم دست نویسسسسسسسس ..آره
آقا ممد رضا : برو بمیر
و گوشی رو زد به دیوار بعدم گفت : یه زمان موبایلا تاشو بود آدم وقتی پشت تلفن دعواش میشد تق میبستش
انگار با پشت دست زدی تو دهن طرف اصلا جیگرت حال میکند
که زهرا خانم با اب قند اومد سمت آقا ممد رضا: بیا مرد بخور اینقدر خودت رو حرص نده آخرش سکته میکنی میافتی میمیری
۵.۸k
۰۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.