پارت47
گفتم؛ نمیدونم <br>
_چرا رگتو زدی بابایی؟ اگه تو... تو... من چیکار میکردم <br>
+کوک شبایی ک نبودی صدبار مردم این ک چیزی نبود<br>
دلم میخواد هرثانیه تو بغلت باشم ببوسمت نمیخوام یه ثانیه ازت دور باشم<br>
اشکالی نداره منم مثل تو یتیمم اما ترو دارم افسردگی بگیری من خودمو نمیبخشم چون نتونستم شاد نگهت دارم<br>
کوک لبخندی زد از چشمش اشکی اومد پایین<br>
_همه اینارو مدیون اقایه یون جه ایم:) <br>
+یااا جونگکوکااا این همه زر زدمممم<br>
خندید<br>
_دلم برات یزره شده بود<br>
+ک.. کوک اون شب چرا از خونه رفتی بیرون؟ <br>
_عاح بیب از دستت خیلی عصبی بودم و نیازت داشتم واسه همین رفتم بیرون<br>
+کوککک<br>
_جانمم<br>
+امیدوارم دوتامون زودتر خوب بشیم تا بتونیم برگردیم خونه:) <br>
_منم:) <br>
سه هفته بعد<br>
+کوککککک به خداااااا نیاییی غذا بخورییی غذارو میکنم تو کونت<br>
خندید<br>
_اومدممم مامااان<br>
+کوکککک منننن پسرممم کجاممم به مامااانااا میخورهههعع<br>
کوک اومد پایین از پشت بغلش کرد خندید<br>
_تو تمام وجود منیییییی<br>
برگشتم سمتش<br>
+اوففف بابااا<br>
خندیدیم<br>
_خب غذا کو؟ <br>
+پنج دقیقه دیگه اماده میشه<br>
(خنده شیطون) <br>
کوک گفت: کفااثتتت(خنده زیاد) <br>
بدو بدو از زیر دستش در رفتم<br>
+کوکیاااا(خنده) <br>
_منوووو کشتیییی بعدددد(خنده) <br>
داشتیم دور خونه میدوییدیم که زنگ خورد <br>
اروم نفس گرفتم با خنده رو لبم رفتم سمت در<br>
با مرد جلویه در لبخن از رو لبم محو شد<br>
جئون بود<br>
_عشقم کیه؟ <br>
+.. ه... هیچکی<br>
+تو اینجا چیکار میکنی؟ <br>
کوک اومد دم در<br>
با دیدن جئون عصبی شد<br>
منو کشوند داخل درو بست<br>
باباش باز درو زد<br>
+بزار بینم کارش چیه<br>
_اون خطر ناکه تهیونگ هنوز بدنم کامل خوب نشده بازم میزنه منو<br>
+هیچ گوهی نمیتونه بخوره<br>
درو باز کردم<br>
+کارت؟ <br>
جئون: کاریتون ندارم<br>
(خیلی شکسته به نظر میومد) <br>
+خب؟ <br>
جئون: این آدرس رو بده به جونگکوک <br>
+ادرس کجاست؟ <br>
جئون: جایی که خانوادش خاک شدن<br>
+ع... عا<br>
جئون: اینم بگیر<br>
یه پاکت بود<br>
+ا.. این چیه؟ <br>
جئون: بعدا میبینمتون فعلا<br>
+یاا وایسااا<br>
سوار ماشین شدو رفت<br>
رفتم داخل دیدم کوک مثل بچه دوساله ها اخم کرده دست به سینه نشسته رویه مبل<br>
+چته پسرم<br>
_چیگفت؟ <br>
+هیچ ادرس مکانی ک مادر پدرتو خاک کردن فرستاد<br>
با این پاکته نگفت چیه<br>
بازش کردیم دیدیم جئون نوشته<br>
ادامه دارد...
_چرا رگتو زدی بابایی؟ اگه تو... تو... من چیکار میکردم <br>
+کوک شبایی ک نبودی صدبار مردم این ک چیزی نبود<br>
دلم میخواد هرثانیه تو بغلت باشم ببوسمت نمیخوام یه ثانیه ازت دور باشم<br>
اشکالی نداره منم مثل تو یتیمم اما ترو دارم افسردگی بگیری من خودمو نمیبخشم چون نتونستم شاد نگهت دارم<br>
کوک لبخندی زد از چشمش اشکی اومد پایین<br>
_همه اینارو مدیون اقایه یون جه ایم:) <br>
+یااا جونگکوکااا این همه زر زدمممم<br>
خندید<br>
_دلم برات یزره شده بود<br>
+ک.. کوک اون شب چرا از خونه رفتی بیرون؟ <br>
_عاح بیب از دستت خیلی عصبی بودم و نیازت داشتم واسه همین رفتم بیرون<br>
+کوککک<br>
_جانمم<br>
+امیدوارم دوتامون زودتر خوب بشیم تا بتونیم برگردیم خونه:) <br>
_منم:) <br>
سه هفته بعد<br>
+کوککککک به خداااااا نیاییی غذا بخورییی غذارو میکنم تو کونت<br>
خندید<br>
_اومدممم مامااان<br>
+کوکککک منننن پسرممم کجاممم به مامااانااا میخورهههعع<br>
کوک اومد پایین از پشت بغلش کرد خندید<br>
_تو تمام وجود منیییییی<br>
برگشتم سمتش<br>
+اوففف بابااا<br>
خندیدیم<br>
_خب غذا کو؟ <br>
+پنج دقیقه دیگه اماده میشه<br>
(خنده شیطون) <br>
کوک گفت: کفااثتتت(خنده زیاد) <br>
بدو بدو از زیر دستش در رفتم<br>
+کوکیاااا(خنده) <br>
_منوووو کشتیییی بعدددد(خنده) <br>
داشتیم دور خونه میدوییدیم که زنگ خورد <br>
اروم نفس گرفتم با خنده رو لبم رفتم سمت در<br>
با مرد جلویه در لبخن از رو لبم محو شد<br>
جئون بود<br>
_عشقم کیه؟ <br>
+.. ه... هیچکی<br>
+تو اینجا چیکار میکنی؟ <br>
کوک اومد دم در<br>
با دیدن جئون عصبی شد<br>
منو کشوند داخل درو بست<br>
باباش باز درو زد<br>
+بزار بینم کارش چیه<br>
_اون خطر ناکه تهیونگ هنوز بدنم کامل خوب نشده بازم میزنه منو<br>
+هیچ گوهی نمیتونه بخوره<br>
درو باز کردم<br>
+کارت؟ <br>
جئون: کاریتون ندارم<br>
(خیلی شکسته به نظر میومد) <br>
+خب؟ <br>
جئون: این آدرس رو بده به جونگکوک <br>
+ادرس کجاست؟ <br>
جئون: جایی که خانوادش خاک شدن<br>
+ع... عا<br>
جئون: اینم بگیر<br>
یه پاکت بود<br>
+ا.. این چیه؟ <br>
جئون: بعدا میبینمتون فعلا<br>
+یاا وایسااا<br>
سوار ماشین شدو رفت<br>
رفتم داخل دیدم کوک مثل بچه دوساله ها اخم کرده دست به سینه نشسته رویه مبل<br>
+چته پسرم<br>
_چیگفت؟ <br>
+هیچ ادرس مکانی ک مادر پدرتو خاک کردن فرستاد<br>
با این پاکته نگفت چیه<br>
بازش کردیم دیدیم جئون نوشته<br>
ادامه دارد...
۳.۵k
۱۰ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.