نه نه

& بیا بریم عزیزم
& هوی ساتورو بدبخت خودتی که نمی تونی بچت رو بزرگ کنی نه من
اشغال کثافت
# آخه ____
÷ گوجو سنسه آروم باشید
+ این قضیه تا ۶ سال همین طوری ادامه
پیدا کرد
الان ساکورا هشت سال داشت
& الو ساتورو ؟
# چیه؟
& ساکورا خونه نیست
# یعنی چی نیست پس تو کجا بودی ؟
& من حموم بودم
# باشه من الان میام
_ خدایا از این زندگی دیگه خسته شدم
_ مثل توپ فوتبال شدم
_ دو روز پیش بابا .. دو روز پیش مامان
& اومدی
# معمولا همیشه کجا میرفت
& ساتورو ....
# چیه
& حق با ساکورا
& ساتورو ۶ سال دارم به این موضوع فکر میکنم
& که ما هنوز همو دوست داریم
# بعد شش سال داری این حرف رو میزنی
& من واقعا دوست دارم ....
# این همه سال می دونی چقدر منتظر این لحظه بودم
& باید ساکورا رو پیدا کنیم
_ هندزفری تو گوشم بود رفته بودم توی پارک
# اوناهاش
& اره خودشه
# ساکورا
_ چیه بابا ؟
# بیا بریم خونه باهم سه تایی حرف بزنی
_ سه تایی
# نامی چی شد چرا بغلم_____
# از پشت نامی خون میومد ...
# یه نفر رو دیدم منو هدف گرفته بود
# نامی سپر شده بود
# نامی .. نه نه ... زنگ بزن آمبولانس ساکورا
& ساتورو .... خوب گوش کن
# نه نه حرفی نزن نمی تونی بزاری بری
داشت گريه میکرد
& برای ساکورا پدر خوبی باش ... مراقبش باش
& من میمیرم
^ آقا لطفا برید کنار باید وضعیت بیمار رو چک کنیم