fake kook
fake kook
part*²³
کوک: بخواب خوابت میبره سخنی از بزرگان😂
ا.ت: 😂تو خودت چرا بیداری
کوک: من دوستم پیشمه
ا.ت: کی؟
کوک: چینمو
ا.ت: اها خب باشه برو
کوک: دلم برات تنگ شد بهمین زودی
ا.ت: منم همینطور
کوک: خب بخواب دیگه شب بخیر
ا.ت: شب بخیر
ده دقیقه بعد
ا.ت: خوابیدی ؟
ا.ت: چرا جوابمو نمیدی انلاینی جواب بده کوک
ا.ت: منتظرم داری با کی چت میکنی؟؟؟
ا.ت: یه عکس از خودت بفرست ببینم کجایی؟
ا.ت: کوککککککککککک 😡😡😡😡😡
ا.ت: چیکار میکنی ؟؟؟ نکنه به جای چینمو دختر اوردی خونه؟؟؟ راستشو بگو وگرنه میکشمت با این🩴 فهمیدی جواب بده
ا.ت: باهات قهرم دیگه جوابتمو نمیدم دیگه باهات نمیام سرقرار خدافظ خواب های بد ببینی😡😡😡
فردا
داشتم غذا میخوردم که گوشیم زنگ خورد
ا.ت: مامان من دیگه نمیخوام
پ: کجا
ا.ت: گوشیم داره زنگ میخوره
رفتم تو اتاقم
ا.ت: الو
کوک: الو ا.ت
ا.ت: چیه
کوک: این چه پیام هایی بهم دادی
ا.ت: خب انلاین بودی جواب نمیدادی
کوک: گوشیم روشن بود خودم خوابم برد
ا.ت: چینمو کجا بود
کوک: اونم خوابش برده بود
ا.ت: باشه
کوک: قهری
ا.ت: نه
کوک: چیکار میکنی
ا.ت: هیچی داشتم غذامو میخوردم
کوک: خب مزاحم نمیشم
ا.ت: نه بابا تموم شده بودم دیگه
کوک: راستی اینو بهت بگم من کلاس زبان شرکت کردم باهام میای
ا.ت: من اره میام
کوک: باشه از امروز شروع میشه ها میای
ا.ت: اره میام
کوک: بیام دنبالت؟
ا.ت: اره
کوک: باشه خب من برم
ا.ت: همم منم همینطور
کوک: مراقب خودت باش خدافظ
ا.ت: خدافظ
یک هفته بعد
خونه پدربزرگم بودیم بازم همه دور هم بودن من تو یکی از اتاقا طبقه بالا بودم دایان پایین بود منم خواستم برم پایین که یکی دستشو دورم حلقه کرد پشتم بود نمیدیدمش
ا.ت: دایان نکن
کوک: من دایانم
ا.ت: تو اینجا چیکار میکنی
کوک: دیگه اومدم
ا.ت: کسی نبینه
کوک: نمیبینه
ا.ت: ضایع نیست فقط منو تو نیست
کوک: همه پخش شدن ضایع نیست
ا.ت:کوک
کوک: جانم
ا.ت: قرار بعدیمون کی بزاریم
کوک: نمیدونم هیچی تو بگی
ا.ت: من میگم فردا خوبه
کوک: اهمم اره خوبه هرچی تو بگی
ا.ت: اینجوری نگو
کوک: خیلی دوست دارم
ا.ت: کوک
کوک: جانم
part*²³
کوک: بخواب خوابت میبره سخنی از بزرگان😂
ا.ت: 😂تو خودت چرا بیداری
کوک: من دوستم پیشمه
ا.ت: کی؟
کوک: چینمو
ا.ت: اها خب باشه برو
کوک: دلم برات تنگ شد بهمین زودی
ا.ت: منم همینطور
کوک: خب بخواب دیگه شب بخیر
ا.ت: شب بخیر
ده دقیقه بعد
ا.ت: خوابیدی ؟
ا.ت: چرا جوابمو نمیدی انلاینی جواب بده کوک
ا.ت: منتظرم داری با کی چت میکنی؟؟؟
ا.ت: یه عکس از خودت بفرست ببینم کجایی؟
ا.ت: کوککککککککککک 😡😡😡😡😡
ا.ت: چیکار میکنی ؟؟؟ نکنه به جای چینمو دختر اوردی خونه؟؟؟ راستشو بگو وگرنه میکشمت با این🩴 فهمیدی جواب بده
ا.ت: باهات قهرم دیگه جوابتمو نمیدم دیگه باهات نمیام سرقرار خدافظ خواب های بد ببینی😡😡😡
فردا
داشتم غذا میخوردم که گوشیم زنگ خورد
ا.ت: مامان من دیگه نمیخوام
پ: کجا
ا.ت: گوشیم داره زنگ میخوره
رفتم تو اتاقم
ا.ت: الو
کوک: الو ا.ت
ا.ت: چیه
کوک: این چه پیام هایی بهم دادی
ا.ت: خب انلاین بودی جواب نمیدادی
کوک: گوشیم روشن بود خودم خوابم برد
ا.ت: چینمو کجا بود
کوک: اونم خوابش برده بود
ا.ت: باشه
کوک: قهری
ا.ت: نه
کوک: چیکار میکنی
ا.ت: هیچی داشتم غذامو میخوردم
کوک: خب مزاحم نمیشم
ا.ت: نه بابا تموم شده بودم دیگه
کوک: راستی اینو بهت بگم من کلاس زبان شرکت کردم باهام میای
ا.ت: من اره میام
کوک: باشه از امروز شروع میشه ها میای
ا.ت: اره میام
کوک: بیام دنبالت؟
ا.ت: اره
کوک: باشه خب من برم
ا.ت: همم منم همینطور
کوک: مراقب خودت باش خدافظ
ا.ت: خدافظ
یک هفته بعد
خونه پدربزرگم بودیم بازم همه دور هم بودن من تو یکی از اتاقا طبقه بالا بودم دایان پایین بود منم خواستم برم پایین که یکی دستشو دورم حلقه کرد پشتم بود نمیدیدمش
ا.ت: دایان نکن
کوک: من دایانم
ا.ت: تو اینجا چیکار میکنی
کوک: دیگه اومدم
ا.ت: کسی نبینه
کوک: نمیبینه
ا.ت: ضایع نیست فقط منو تو نیست
کوک: همه پخش شدن ضایع نیست
ا.ت:کوک
کوک: جانم
ا.ت: قرار بعدیمون کی بزاریم
کوک: نمیدونم هیچی تو بگی
ا.ت: من میگم فردا خوبه
کوک: اهمم اره خوبه هرچی تو بگی
ا.ت: اینجوری نگو
کوک: خیلی دوست دارم
ا.ت: کوک
کوک: جانم
۱۱.۰k
۲۹ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.