پارت پنجاه یکم love is still beautiful
پارت پنجاه یکم love is still beautiful
نگاهشو به چشمام داد دستاشو دو طرف گذاشت لباشو رو لاله ی گوشم کشید
جیمین:دارم کاری رو میکنم که دلم میگه
بوسه ی ارومی روی لاله ی گوشم گذاشت لباشو گذاشت روی گونم و دست راستشو کشید رو گونم دوباره به چشمام نگاه کرد از شدت تعجب هیچی نمیتونستم بگم لباشو محکم کوبوند رو لبام و لب پاینیمو گاز گرفت دستمو روی سینش گذاشتم که هلش بدم ولی نتونستم دستمو گرفت بالا سرم پین کرد دوباره لبمو گاز گرفت اروم کشید عقب
ویکی:ج..جی..مین
جیمین:جانم؟..
بهت زده نگاه جیمین میکردم و نفس نفس میزدم زدمش کنار درو باز کردم برگشتم تو سالن یوگیوم سریع اومد سمتم
یوگیوم: ویکیآ کجا بودی؟
ویکی:جای خاصی نبودم
یوگیوم: بیا بریم برقصیم
ویکی:باشه
دستمو گرفت دوباره بردم سمت پیست
یوگیوم:راستی تو و جیمین کجا غیبتون زد؟
ویکی:عاااه همین نزدیکیا بودیم
یوگیوم: اوه باشه
(هلیا):پوکر به در اتاق نگاه کردم همه اعضای کمپانی نگاهشون روی من بود در اتاقمو باز کردم رفتم داخل و عرررررررررررررررررر جیییییغغغغغ سهوووووووون منووووو بوسیییییییید پسره یییی خررررررررر اصن به واکنش منننن فکر کرده بوووووودییی لعنتییییی
(فلش بک)
داشتم مظلوم نمایی میکردم ک سهون سرم داد نزنه یهو لباشو کوبوند رو لبام از شدت تعجب لال شدم پس از گذشت سالها ب خودم اومدم
هلی:س..سهون
سهون:هیش ساکت
سوار ماشین که شدیم بردم سمت کمپانی بی حرف از ماشین پیاده شدم و سمت اتاق رفتم
(پایان فلش بک)
خلاصه ک داستان از این قرار بود دیگه روم نمیشه تو روش نگاه کنم اصن به من چه اون منو بوسیدددد یاااح من چقد بدبختمممم چرا امیلی و هلن تو کمپانی نیستن گوسفندااا کارشون داشتم😑
عاهااا یادم اومد سهون فستیوالو پیچونده با من بیاد بیرون الان اون دوتا گوسفند فستیوالن بخاطر اینکه سهون فستیوالو برای وقت گذروندن با من پیچونده نیشم تا بناگوش باز شد و ۴۸ تا دندونمو نمایان کردم جلوی آیینه یهو به خودم اومدم دیدم قیافم شبیه گوساله ی جهش یافته شده آهی از سر تاسف برای خودم کشیدم و خودمو روی تخت انداختم حالا من جلوی سهون چه رفتاری نشون بدم مطمعنن از خجالت حتی نگاهشم نمیکنم وااایییی عاخه این چه کاری بود کردی اوه سهووووون
نگاهشو به چشمام داد دستاشو دو طرف گذاشت لباشو رو لاله ی گوشم کشید
جیمین:دارم کاری رو میکنم که دلم میگه
بوسه ی ارومی روی لاله ی گوشم گذاشت لباشو گذاشت روی گونم و دست راستشو کشید رو گونم دوباره به چشمام نگاه کرد از شدت تعجب هیچی نمیتونستم بگم لباشو محکم کوبوند رو لبام و لب پاینیمو گاز گرفت دستمو روی سینش گذاشتم که هلش بدم ولی نتونستم دستمو گرفت بالا سرم پین کرد دوباره لبمو گاز گرفت اروم کشید عقب
ویکی:ج..جی..مین
جیمین:جانم؟..
بهت زده نگاه جیمین میکردم و نفس نفس میزدم زدمش کنار درو باز کردم برگشتم تو سالن یوگیوم سریع اومد سمتم
یوگیوم: ویکیآ کجا بودی؟
ویکی:جای خاصی نبودم
یوگیوم: بیا بریم برقصیم
ویکی:باشه
دستمو گرفت دوباره بردم سمت پیست
یوگیوم:راستی تو و جیمین کجا غیبتون زد؟
ویکی:عاااه همین نزدیکیا بودیم
یوگیوم: اوه باشه
(هلیا):پوکر به در اتاق نگاه کردم همه اعضای کمپانی نگاهشون روی من بود در اتاقمو باز کردم رفتم داخل و عرررررررررررررررررر جیییییغغغغغ سهوووووووون منووووو بوسیییییییید پسره یییی خررررررررر اصن به واکنش منننن فکر کرده بوووووودییی لعنتییییی
(فلش بک)
داشتم مظلوم نمایی میکردم ک سهون سرم داد نزنه یهو لباشو کوبوند رو لبام از شدت تعجب لال شدم پس از گذشت سالها ب خودم اومدم
هلی:س..سهون
سهون:هیش ساکت
سوار ماشین که شدیم بردم سمت کمپانی بی حرف از ماشین پیاده شدم و سمت اتاق رفتم
(پایان فلش بک)
خلاصه ک داستان از این قرار بود دیگه روم نمیشه تو روش نگاه کنم اصن به من چه اون منو بوسیدددد یاااح من چقد بدبختمممم چرا امیلی و هلن تو کمپانی نیستن گوسفندااا کارشون داشتم😑
عاهااا یادم اومد سهون فستیوالو پیچونده با من بیاد بیرون الان اون دوتا گوسفند فستیوالن بخاطر اینکه سهون فستیوالو برای وقت گذروندن با من پیچونده نیشم تا بناگوش باز شد و ۴۸ تا دندونمو نمایان کردم جلوی آیینه یهو به خودم اومدم دیدم قیافم شبیه گوساله ی جهش یافته شده آهی از سر تاسف برای خودم کشیدم و خودمو روی تخت انداختم حالا من جلوی سهون چه رفتاری نشون بدم مطمعنن از خجالت حتی نگاهشم نمیکنم وااایییی عاخه این چه کاری بود کردی اوه سهووووون
۱۶.۴k
۲۶ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.