رمان دورترین نزدیک
#پارت_۱۲۲
بازم سکوت
_میای یانه؟ تکلیف منو روشن کنه بدونم چی ب چیه میای؟
+باشه
و قطع کرد! تف تو ذات این بشر خدای من این دیگه کیه ! یکم نمیخاد بپذیره اونم مقصره بعله دیگه ایشون مقام معظم خودخواهی تشریف دارن!
رفتم یچی درس کنم آشپز خونه رم جمع و جور کردم یه ساعتی گذشتو بازم خبری از این نشد! کم کم ناامید شدم که صدای پای کسیو شنیدم با خوشحالی برگشتم ک با دیدن کسی ک روبروم بود انگار جن دیده باشم رنگم پرید
_ ت...تو اینجا چیکار میکنی! یع..یعنی چطوری اومدی تو
شروین: اخی عزیزم از در اومدم دیگه!بهت یاد ندادن تنهایی درو قفل کنی!؟
_گمشو بیرون مرتیکه
شروین: نه نمیخام! ترجیح میدم از منظره ی روبروم لذت ببرم
جوری ک سرتاپامو دید میزد از عصبانیت قرمز شدم چاقو رو برداشتم
_گمشو بیرون، با همین حسابتو میرسم
شروین:من عاشق این خشونتتم
چاقو رو بیخ گلوش گذاشتم
_بهتره خوشت نیاد
شروین:دختر دیونه شدی برش دار اینو!
دستشو گذاشت رو کمرم منم یکم چاقو رو فشار دادم
یهویی جوری دستمو پیچوند که چاقو از دستم افتاد
شروین: عزیزم منظورم این خشونتا نبود! خشونت تو رابطه رو دوسدارم
_خیلی کثافتی
شروین : کم پیش میاد یکی چشمو بگیره ها!شانست خوبه
بردم سمت مبل خدمم بدم میومد این لباس تنم بود جلو این
خم شد رومن _چه غلطی داری میکنی
سرشو برد طرف گردنم نفس عمیقی کشید
دستشو کشید رو پام
شروین: پوستت چقد نرمه! خیلیم خوش هیکلی باید خوب چیزی باشی
حالم ازش بهم میخورد مرتیکه مزخرف
میخواس ببوستم ک ب عقب کشیده شد
با ترس چشامو بستم الان میکشت اینو میخاسم بلند شم ماهور داد همونجا میمونی
پسره رو هل داد بیرون
اگه الان بلایی سرش بیاره چی ترانه خیلی احمقی بخدا اخه انقد حواسپرت همیشه دردسر درس میکنی این حقشه ماهور انقد بزنتش بره بدرک
صدای دادوبیدادش میومد اما جرعت نمیکردم برم بیرون از از پنجره نگا انداختم پسره یچی ب ماهور گفت ماهورم میخاس خفش کنه پسره ب سرفه کردن افتاد الان میمیره ک دیوونه چیکار کنم الان! خدایا بدرررک رفتم بیرون جلوشو بگیرم این عصبانیت امروزش ازمنم داره سراین خالی میکنه _ماهور بسه الان میمیره
کشتیش دیگه ببین نمیتونه نفس بکشه با چشای ب خون نشسته نگام کرد پوزخند زد +باید قبل اینکه همچین گهی بخوره فکرشو میکرد توعم گمشو برو داخل
دودل همونجا وایساده بودم _اخه ...
+ترانه ببر صداتو گمشو برو تو
پسره ی وحشی! بی میل رفتم توخونه اصا بزن بکشش بیینم ب چی میرسی تهش این واقن مشکل داره الان بیاد میزنه منم ناکار میکنا! داشتم میمردم از دلشوره
چن مین بعد اومد تو بلند شدم
_ پسره رو چیکارش کردی! کوش؟
عصبی جواب داد + قبرستون! ب ت چه؟
_خب میگم کشتیش بدبخ...
جوری نگام کرد ک خدم ترجیح دادم سکوت کنم...
#دورترین_نزدیک
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #خاصترین #پست_جدید #تکست_خاص #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #خاص #عاشقانه #love #دخترونه #عشق
بازم سکوت
_میای یانه؟ تکلیف منو روشن کنه بدونم چی ب چیه میای؟
+باشه
و قطع کرد! تف تو ذات این بشر خدای من این دیگه کیه ! یکم نمیخاد بپذیره اونم مقصره بعله دیگه ایشون مقام معظم خودخواهی تشریف دارن!
رفتم یچی درس کنم آشپز خونه رم جمع و جور کردم یه ساعتی گذشتو بازم خبری از این نشد! کم کم ناامید شدم که صدای پای کسیو شنیدم با خوشحالی برگشتم ک با دیدن کسی ک روبروم بود انگار جن دیده باشم رنگم پرید
_ ت...تو اینجا چیکار میکنی! یع..یعنی چطوری اومدی تو
شروین: اخی عزیزم از در اومدم دیگه!بهت یاد ندادن تنهایی درو قفل کنی!؟
_گمشو بیرون مرتیکه
شروین: نه نمیخام! ترجیح میدم از منظره ی روبروم لذت ببرم
جوری ک سرتاپامو دید میزد از عصبانیت قرمز شدم چاقو رو برداشتم
_گمشو بیرون، با همین حسابتو میرسم
شروین:من عاشق این خشونتتم
چاقو رو بیخ گلوش گذاشتم
_بهتره خوشت نیاد
شروین:دختر دیونه شدی برش دار اینو!
دستشو گذاشت رو کمرم منم یکم چاقو رو فشار دادم
یهویی جوری دستمو پیچوند که چاقو از دستم افتاد
شروین: عزیزم منظورم این خشونتا نبود! خشونت تو رابطه رو دوسدارم
_خیلی کثافتی
شروین : کم پیش میاد یکی چشمو بگیره ها!شانست خوبه
بردم سمت مبل خدمم بدم میومد این لباس تنم بود جلو این
خم شد رومن _چه غلطی داری میکنی
سرشو برد طرف گردنم نفس عمیقی کشید
دستشو کشید رو پام
شروین: پوستت چقد نرمه! خیلیم خوش هیکلی باید خوب چیزی باشی
حالم ازش بهم میخورد مرتیکه مزخرف
میخواس ببوستم ک ب عقب کشیده شد
با ترس چشامو بستم الان میکشت اینو میخاسم بلند شم ماهور داد همونجا میمونی
پسره رو هل داد بیرون
اگه الان بلایی سرش بیاره چی ترانه خیلی احمقی بخدا اخه انقد حواسپرت همیشه دردسر درس میکنی این حقشه ماهور انقد بزنتش بره بدرک
صدای دادوبیدادش میومد اما جرعت نمیکردم برم بیرون از از پنجره نگا انداختم پسره یچی ب ماهور گفت ماهورم میخاس خفش کنه پسره ب سرفه کردن افتاد الان میمیره ک دیوونه چیکار کنم الان! خدایا بدرررک رفتم بیرون جلوشو بگیرم این عصبانیت امروزش ازمنم داره سراین خالی میکنه _ماهور بسه الان میمیره
کشتیش دیگه ببین نمیتونه نفس بکشه با چشای ب خون نشسته نگام کرد پوزخند زد +باید قبل اینکه همچین گهی بخوره فکرشو میکرد توعم گمشو برو داخل
دودل همونجا وایساده بودم _اخه ...
+ترانه ببر صداتو گمشو برو تو
پسره ی وحشی! بی میل رفتم توخونه اصا بزن بکشش بیینم ب چی میرسی تهش این واقن مشکل داره الان بیاد میزنه منم ناکار میکنا! داشتم میمردم از دلشوره
چن مین بعد اومد تو بلند شدم
_ پسره رو چیکارش کردی! کوش؟
عصبی جواب داد + قبرستون! ب ت چه؟
_خب میگم کشتیش بدبخ...
جوری نگام کرد ک خدم ترجیح دادم سکوت کنم...
#دورترین_نزدیک
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #خاصترین #پست_جدید #تکست_خاص #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #خاص #عاشقانه #love #دخترونه #عشق
۱۵.۰k
۲۵ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.