سناریو پارت یازدهم...
کپشن...
بس کن شوخیت خوب نیست...))
جونگکوک:(با داد اینو میگه) من باهات شوخی دارم.. گفتم تا نکشتمت از اینجا برو... من قرار با سوهی ازدواج کنم دلم نمیخواد تو رو اینجا ببینه..! از اینجا برو!
ا. ت:(با گریه) تو اون کسی نیستی که من دوستش داشتم...
ا. ت با گفتن این حرف از خونه جونگکوک میره...
وقتی ا. ت میره جونگکوک با اعصبانیت و گریه همه ی وسایل جلوش رو خراب میکنه و داد میزنه...
ا. ت بعد نشستن توی پارک و گریه کردن زیاد زنگ به ایو میزنه و بهش میگه میشه بیام پیشت و بعد میره پیش ایو...
ایو: چی شده ا. ت؟ چرا اینطوری هستی؟!.. چرا گریه میکنی؟.. یک چیزی بگو...
ا. ت همه ی اتفاقات رو برای ایو میگه...
ایو: باورم نمیشه واقعا کوکی اینا رو گفت واقعا قرار با سوهی ازدواج کنه؟؟.. مگه چند سالشون است..؟
ا. ت: نمیدونم... اما دیگه نمیخوام اسمشو بشنوم برمیگردم امریکا ولی قبلش باید سوهی رو ببینم...
ا. ت میره به هتل سوهی وقتی میرسه میبینه سوهی دم در واستاده...
سوهی: تو اینجا چیکار میکنی؟ تو چرا مثل کنع میمونی؟..
ا. ت: باید یک سوال ازت بپرسم.
سوهی: زود باش بگو الان نامزدم میاد میریم تا ازدواج کنیم..!!!
ا. ت: چی؟!.. اینقدر زود!
سوهی: چون نامزدم خیلی منو دوست داره گفت زودتر ازدواج کنیم..
همون لحظه جونگکوک با ماشین میرسه ا. ت تا میبینه کوکی است در حالی که گریه میکنه از اونجا بدو بدو میره...
کوکی سریع از ماشین پیاده میشه میخواد بره دنبال
ا. ت ولی بیخیال میشه میدونه اینطوری بهتر... پس به سوهی میگه...
کوکی: اون ا. ت بود چرا داشت گریه میکرد؟ بهش چی گفتی؟!
سوهی: چیزی خاصی نگفتم فقط گفتم داریم ازدواج میکنم.!
کوکی: دیونه شدی؟.. خودتم میدونی قرار نیست ازدواج کنیم فقط یک بازی است...
سوهی: مگه یادت رفته داداشم بهت چی گفته؟!
کوکی: خفه شو و برو سوار ماشین شو...
ا. ت به ایو زنگ میزنه و میگه داره از کره میره و اینکه از طرف ا. ت از یوجین و بقیه خدافظی کنه...
بعد دو تو فرودگاه بلخره پرواز ا. ت میرسه و ا. ت میره امریکا...(کوکی هم میفهمه ا. ت رفته امریکا و بلخره نفس راحت میکشه چون میترسید اتفاقی براش بیفته.) ـ...
سه سال بعد...
ا. ت توی یک کافه کار میکنه و تقریبا همه ی اتفاقای کره رو فراموش کرده اما هر کاری میکرد نمیتونست جونگکوک رو فراموش کنه برای همین هر شب میرفت دیسکو...( ا. ت هنوز ازدواج نکرده👍)...
یک شب که ا. ت میره دیسکو خیلی مست میکنه و...
بچه ها متن جا نمیشه پارت بعدی...
لایک 👍
فالو...
بس کن شوخیت خوب نیست...))
جونگکوک:(با داد اینو میگه) من باهات شوخی دارم.. گفتم تا نکشتمت از اینجا برو... من قرار با سوهی ازدواج کنم دلم نمیخواد تو رو اینجا ببینه..! از اینجا برو!
ا. ت:(با گریه) تو اون کسی نیستی که من دوستش داشتم...
ا. ت با گفتن این حرف از خونه جونگکوک میره...
وقتی ا. ت میره جونگکوک با اعصبانیت و گریه همه ی وسایل جلوش رو خراب میکنه و داد میزنه...
ا. ت بعد نشستن توی پارک و گریه کردن زیاد زنگ به ایو میزنه و بهش میگه میشه بیام پیشت و بعد میره پیش ایو...
ایو: چی شده ا. ت؟ چرا اینطوری هستی؟!.. چرا گریه میکنی؟.. یک چیزی بگو...
ا. ت همه ی اتفاقات رو برای ایو میگه...
ایو: باورم نمیشه واقعا کوکی اینا رو گفت واقعا قرار با سوهی ازدواج کنه؟؟.. مگه چند سالشون است..؟
ا. ت: نمیدونم... اما دیگه نمیخوام اسمشو بشنوم برمیگردم امریکا ولی قبلش باید سوهی رو ببینم...
ا. ت میره به هتل سوهی وقتی میرسه میبینه سوهی دم در واستاده...
سوهی: تو اینجا چیکار میکنی؟ تو چرا مثل کنع میمونی؟..
ا. ت: باید یک سوال ازت بپرسم.
سوهی: زود باش بگو الان نامزدم میاد میریم تا ازدواج کنیم..!!!
ا. ت: چی؟!.. اینقدر زود!
سوهی: چون نامزدم خیلی منو دوست داره گفت زودتر ازدواج کنیم..
همون لحظه جونگکوک با ماشین میرسه ا. ت تا میبینه کوکی است در حالی که گریه میکنه از اونجا بدو بدو میره...
کوکی سریع از ماشین پیاده میشه میخواد بره دنبال
ا. ت ولی بیخیال میشه میدونه اینطوری بهتر... پس به سوهی میگه...
کوکی: اون ا. ت بود چرا داشت گریه میکرد؟ بهش چی گفتی؟!
سوهی: چیزی خاصی نگفتم فقط گفتم داریم ازدواج میکنم.!
کوکی: دیونه شدی؟.. خودتم میدونی قرار نیست ازدواج کنیم فقط یک بازی است...
سوهی: مگه یادت رفته داداشم بهت چی گفته؟!
کوکی: خفه شو و برو سوار ماشین شو...
ا. ت به ایو زنگ میزنه و میگه داره از کره میره و اینکه از طرف ا. ت از یوجین و بقیه خدافظی کنه...
بعد دو تو فرودگاه بلخره پرواز ا. ت میرسه و ا. ت میره امریکا...(کوکی هم میفهمه ا. ت رفته امریکا و بلخره نفس راحت میکشه چون میترسید اتفاقی براش بیفته.) ـ...
سه سال بعد...
ا. ت توی یک کافه کار میکنه و تقریبا همه ی اتفاقای کره رو فراموش کرده اما هر کاری میکرد نمیتونست جونگکوک رو فراموش کنه برای همین هر شب میرفت دیسکو...( ا. ت هنوز ازدواج نکرده👍)...
یک شب که ا. ت میره دیسکو خیلی مست میکنه و...
بچه ها متن جا نمیشه پارت بعدی...
لایک 👍
فالو...
۱۳.۱k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.