سناریو...درخواستی...
¿°¿وقتی دوستش داشتی ولی میدونستی هیترا اذیت میکنن و بهش گفتی بهم بزنیمو اون گفت نه و مجبور شدی براش توضیح بدی؟°؟
نامجون: عزیزم اروم باش بزار برات توضیح بدم...
ا.ت: نمخامممم^گریه^
نامجون: نمیخوام نداره و اینکه بزار توضیح بدم...
سوکجین: عشقم برا خودمم دردناکه ولی مجبوریم^بغض^
یونگی: شاید در اینده همو دیدیم باز! مث ابر بهار گریه نکن...^بغض شدید^
جیهوپ:~وقتی گریتو میبینه بغلغت میکنه دوتایی باهم یه دل سیر گریه میکنین~
جیمین: موچی کوچولوی من... فراموشم نکنیا...هروقت که شد...اون موقع میام باخودم میبرمت^گریه هق هق^
تهیونگ: ~میاد بغلت میکنه و سرتو میبوسه~
ا.ت: ته ته...
تهیونگ: جانم؟
ا.ت: حاضرم هر اتفاقی بیفته ولی این...این...
تهیونگ: ~میاد میبوستت و بعد گریه هاتون میرید میخوبید~😐
کوک: غلط کردم غلط کردم نمیتونم گریه هاتو ببینم...هرچی گفتمو فراموش کن🥲
(محض اطلاع اون شکلکا قیافه ادمینه)
میگم امار ۱۰۰ تا ناشناس بزنم؟
اگه فعلا شرایط نرسه سناریو میزارم تا برسه پس حمایت کنین بزارم🙃
نامجون: عزیزم اروم باش بزار برات توضیح بدم...
ا.ت: نمخامممم^گریه^
نامجون: نمیخوام نداره و اینکه بزار توضیح بدم...
سوکجین: عشقم برا خودمم دردناکه ولی مجبوریم^بغض^
یونگی: شاید در اینده همو دیدیم باز! مث ابر بهار گریه نکن...^بغض شدید^
جیهوپ:~وقتی گریتو میبینه بغلغت میکنه دوتایی باهم یه دل سیر گریه میکنین~
جیمین: موچی کوچولوی من... فراموشم نکنیا...هروقت که شد...اون موقع میام باخودم میبرمت^گریه هق هق^
تهیونگ: ~میاد بغلت میکنه و سرتو میبوسه~
ا.ت: ته ته...
تهیونگ: جانم؟
ا.ت: حاضرم هر اتفاقی بیفته ولی این...این...
تهیونگ: ~میاد میبوستت و بعد گریه هاتون میرید میخوبید~😐
کوک: غلط کردم غلط کردم نمیتونم گریه هاتو ببینم...هرچی گفتمو فراموش کن🥲
(محض اطلاع اون شکلکا قیافه ادمینه)
میگم امار ۱۰۰ تا ناشناس بزنم؟
اگه فعلا شرایط نرسه سناریو میزارم تا برسه پس حمایت کنین بزارم🙃
۷.۸k
۱۸ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.