وقتی دزدیده میشی اما فیک جونگکوک
پارت:5
داشتیم به دریا نگاه میکردیم
-تا الان عاشق شدی
+اره
+تو چی
-من تا الان عاشق نشدم ولی یکی رو خیلی دوست دارم
+توی ذهنش(یکی رو دوست داره ههه منه احمق رو باش که فکر کردم میتونم کاری کنم دوستم داشه باشه)
+پاشو بریم(سرد
-چی الان بریم نمیشه یکم دیگه بمونیم
+گفتم پاشو تا بریم(با لحن تند
چیزی نگفتم بلند شدم و دنبالش رفتم
رسیدیم خونه
سریع رفت بالا ک دنبااش رفت
-چرا اینجوری شدی یهو
+دنبالم نیا حالتو ندارم
و رفت توی اتاقش
من اونجا تنها بودم
چرا یهو اینجوری شد؟
من ک چیز بدی نگفتم
منو باش ک فکر کردم منو دوست داره معلوم نیست واسه زیر خوابش منو اورده اینجا یا چی کاشکی بتونستم فرار کنم
رفتم توی اتاقم و خودمو روی تخت پرت کردم
صدای نم نم بارون میومد
بارون داشت شدید تر میشد
داشتم دعا میکردم که رعدوبرق نزنه چون میترسم
همین ک رو ک گفتم یهو رعد و برق زد رفتم زیر پتو خیلی میترسیدم
نمیدونستم چیکار کنم بلند شدم و از اتاق زدم بیرون رفتم در اتاقش وایسادم با خودم داشتم میگفتم
الان برم داخل؟نه میگه میخاد خودشو بهم بچسبونه،ولی اگ دوباره رعد و برق بزنه چی؟
در رو یواش باز کردم و رفتم داخل
-جئون
....
-اقای جونگکوک
......
-کوکیی
+هوم (اون الان به من گفت کوکی؟
-بیداری
+اوهوم چیکار داری
-بیرون رعد و برقه منم میترسم میشه بیام پیش تو بخوابم؟
...ادامه دارد
شرط نرسیده بود اما من براتون گذاشتمش
#فیک #جونگکوک #بی_تی_اس
داشتیم به دریا نگاه میکردیم
-تا الان عاشق شدی
+اره
+تو چی
-من تا الان عاشق نشدم ولی یکی رو خیلی دوست دارم
+توی ذهنش(یکی رو دوست داره ههه منه احمق رو باش که فکر کردم میتونم کاری کنم دوستم داشه باشه)
+پاشو بریم(سرد
-چی الان بریم نمیشه یکم دیگه بمونیم
+گفتم پاشو تا بریم(با لحن تند
چیزی نگفتم بلند شدم و دنبالش رفتم
رسیدیم خونه
سریع رفت بالا ک دنبااش رفت
-چرا اینجوری شدی یهو
+دنبالم نیا حالتو ندارم
و رفت توی اتاقش
من اونجا تنها بودم
چرا یهو اینجوری شد؟
من ک چیز بدی نگفتم
منو باش ک فکر کردم منو دوست داره معلوم نیست واسه زیر خوابش منو اورده اینجا یا چی کاشکی بتونستم فرار کنم
رفتم توی اتاقم و خودمو روی تخت پرت کردم
صدای نم نم بارون میومد
بارون داشت شدید تر میشد
داشتم دعا میکردم که رعدوبرق نزنه چون میترسم
همین ک رو ک گفتم یهو رعد و برق زد رفتم زیر پتو خیلی میترسیدم
نمیدونستم چیکار کنم بلند شدم و از اتاق زدم بیرون رفتم در اتاقش وایسادم با خودم داشتم میگفتم
الان برم داخل؟نه میگه میخاد خودشو بهم بچسبونه،ولی اگ دوباره رعد و برق بزنه چی؟
در رو یواش باز کردم و رفتم داخل
-جئون
....
-اقای جونگکوک
......
-کوکیی
+هوم (اون الان به من گفت کوکی؟
-بیداری
+اوهوم چیکار داری
-بیرون رعد و برقه منم میترسم میشه بیام پیش تو بخوابم؟
...ادامه دارد
شرط نرسیده بود اما من براتون گذاشتمش
#فیک #جونگکوک #بی_تی_اس
۵۲.۹k
۲۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.