p40 ازدواج اجباری
ا.ت:اوکی ممنون
خدمه رفت
ویو ا.ت
سریع اماده شدم رفتم در عمارت دیدم یه
ماشین داره میاد بیرون ازشم خوب که دقت
کردم دیدم کوک بود یاخداااااااااا چقدر
تقیر کرده آخی تفلی اه اخه احمق چی میزری
واسه خودت باید هتلم رو عوض کنم اره باید
همین کار رو کنم باصدا زدن یکی از افکارم
درآمدم راننده کوک بود و کوک هم زول زده
بود توی چشام منم که لباسم باز بود
راننده:خانم.....خانم کجایین آخه ماشینتون
جلوی راه ماشین ماهست
ا.ت:خب که چی به من چه
ویو ا.ت
نمیخواستم خودم رو ضیف نشون بدم که سری
بگم متعسفم از حرص کوک اینو گفتم
راننده:یعنی چی خانم ماشینتون رو بردارین
ویو کوک
داشتیم ماشین رو در میاوردیم دیدم که یه
ماشین جلوش پارک شده بود ویه زنی هم
کنارش بود دقت که کردم دیدم ا.ت هست
وایییی باورم نمیشه ولی ..... ولی اصلا به من
محل نزاشت وداشت با راننده بحث میکرد
خیلی خوشحال بودم ولی لباسش بیش از حد
باز بود آهههه دختره ی ... اوف ولش به درک
راننده:ما عجله داریم خانم لطفا سریع تر برش
دارید دیگه
ا.ت:به من چه من الان به ماشینم احتیاج ندارم
میخوام با تاکسی برم شماهم اینجا بمون تا
فسیل شی
و بعد دستم رو اوردم بالا تا تاکسی بگیرم
کوک همین طوری زل زده بود بهم پسره ی هیز
تاکسی امد سوار شدم و پنجره رو اوردم پایین
ا.ت:باییی عزیزممم(روبه راننده)
راننده:اههه دختره ی هر*زه
کوک:خفه شو آشغال هر*زه تویی
راننده:ب....ببخشید رئیس الان باچی بریم
مگه نمیخواین برین شرکت مدلینگی بریم
که رئیسش تازه به کره امده
کوک:چرا ولی میدونم چکار کنیم
خدمه رفت
ویو ا.ت
سریع اماده شدم رفتم در عمارت دیدم یه
ماشین داره میاد بیرون ازشم خوب که دقت
کردم دیدم کوک بود یاخداااااااااا چقدر
تقیر کرده آخی تفلی اه اخه احمق چی میزری
واسه خودت باید هتلم رو عوض کنم اره باید
همین کار رو کنم باصدا زدن یکی از افکارم
درآمدم راننده کوک بود و کوک هم زول زده
بود توی چشام منم که لباسم باز بود
راننده:خانم.....خانم کجایین آخه ماشینتون
جلوی راه ماشین ماهست
ا.ت:خب که چی به من چه
ویو ا.ت
نمیخواستم خودم رو ضیف نشون بدم که سری
بگم متعسفم از حرص کوک اینو گفتم
راننده:یعنی چی خانم ماشینتون رو بردارین
ویو کوک
داشتیم ماشین رو در میاوردیم دیدم که یه
ماشین جلوش پارک شده بود ویه زنی هم
کنارش بود دقت که کردم دیدم ا.ت هست
وایییی باورم نمیشه ولی ..... ولی اصلا به من
محل نزاشت وداشت با راننده بحث میکرد
خیلی خوشحال بودم ولی لباسش بیش از حد
باز بود آهههه دختره ی ... اوف ولش به درک
راننده:ما عجله داریم خانم لطفا سریع تر برش
دارید دیگه
ا.ت:به من چه من الان به ماشینم احتیاج ندارم
میخوام با تاکسی برم شماهم اینجا بمون تا
فسیل شی
و بعد دستم رو اوردم بالا تا تاکسی بگیرم
کوک همین طوری زل زده بود بهم پسره ی هیز
تاکسی امد سوار شدم و پنجره رو اوردم پایین
ا.ت:باییی عزیزممم(روبه راننده)
راننده:اههه دختره ی هر*زه
کوک:خفه شو آشغال هر*زه تویی
راننده:ب....ببخشید رئیس الان باچی بریم
مگه نمیخواین برین شرکت مدلینگی بریم
که رئیسش تازه به کره امده
کوک:چرا ولی میدونم چکار کنیم
۶.۸k
۱۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.