bittre and sweet
bittre and sweet
part 22
یونگی: خب بچه ها من الان باید برم کار دارم
اعضا:اوکی برو به کارات برس
یونگی:بای
اعضا:بای
(خب یذره درباره نقشه حرف زدن و بعد همه رفتن)
تهیونگ ویو
داشتم کارامو راست و ریس میکردم که صدای زنگ در اومد
که شنیدم یکی رفت درو باز کرد و صدای اجوما اومد رو از توی اتاقم اومدم پایین دیدم اجوما ات اومدن اونموقع که فهمیدم آن اومده اصلا انگار همه ی دنیارو بهم دادن قلبم تند میزد امان از دل عاشقم(آقای کیم تهیونگ یعنی ما یه ستاره هم توی این آسمون نداریم😂🩵)
اومدم پایین
اجوما:سلام پسرم
تهیونگ:سلام اجوما
ات :سلام ارباب(بزور تعظیم کردن)
تهیونگ:نمیخاد تعظیم کنی
ات :حاجی این چشه چرا بهم گفت تعظیم نکنم ،اصن وات؟(این به درخت میگن بیشعور😒)
تهیونگ:آها راستی اجوما مگه خانوم لی (همون ات)پس فردا نباید مرخص میشدند
اجوما:چرا پسرم ولی دکتر اومد وضعیتش رو چک کرد و گفت که میتونه امروز مرخص بشه
ات:ارباب میشه یه درخواستی ازتون بکنم؟
تهیونگ:آره
ات:ارباب میشه لطفاً دوروزه بهم وقت استراحت بدید
تهیونگ: مگه میشه من با این قیافه کیوتت بگم نه(توی ذهنش )
تهیونگ:آره میتونی دور استراحت کنی
ات:ممنون ارباب
تهیونگ:راستی اجوما به یکی از خدمتکارا میگم بیاد پیشتون که از کارای زیادی که دارید خسته نشید
اجوما:ممنون پسرم
تهیونگ:خواهش میکنم اجوما شما مثل مادر نداشته منید
...
🩶🫳🏻
part 22
یونگی: خب بچه ها من الان باید برم کار دارم
اعضا:اوکی برو به کارات برس
یونگی:بای
اعضا:بای
(خب یذره درباره نقشه حرف زدن و بعد همه رفتن)
تهیونگ ویو
داشتم کارامو راست و ریس میکردم که صدای زنگ در اومد
که شنیدم یکی رفت درو باز کرد و صدای اجوما اومد رو از توی اتاقم اومدم پایین دیدم اجوما ات اومدن اونموقع که فهمیدم آن اومده اصلا انگار همه ی دنیارو بهم دادن قلبم تند میزد امان از دل عاشقم(آقای کیم تهیونگ یعنی ما یه ستاره هم توی این آسمون نداریم😂🩵)
اومدم پایین
اجوما:سلام پسرم
تهیونگ:سلام اجوما
ات :سلام ارباب(بزور تعظیم کردن)
تهیونگ:نمیخاد تعظیم کنی
ات :حاجی این چشه چرا بهم گفت تعظیم نکنم ،اصن وات؟(این به درخت میگن بیشعور😒)
تهیونگ:آها راستی اجوما مگه خانوم لی (همون ات)پس فردا نباید مرخص میشدند
اجوما:چرا پسرم ولی دکتر اومد وضعیتش رو چک کرد و گفت که میتونه امروز مرخص بشه
ات:ارباب میشه یه درخواستی ازتون بکنم؟
تهیونگ:آره
ات:ارباب میشه لطفاً دوروزه بهم وقت استراحت بدید
تهیونگ: مگه میشه من با این قیافه کیوتت بگم نه(توی ذهنش )
تهیونگ:آره میتونی دور استراحت کنی
ات:ممنون ارباب
تهیونگ:راستی اجوما به یکی از خدمتکارا میگم بیاد پیشتون که از کارای زیادی که دارید خسته نشید
اجوما:ممنون پسرم
تهیونگ:خواهش میکنم اجوما شما مثل مادر نداشته منید
...
🩶🫳🏻
۳.۸k
۱۹ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.