عشق ابدی پارت ۱۱۰
عشق ابدی پارت ۱۱۰
ویو کوک
به دنیای خواب رفتم
ویو یونگی
بعد از حموم خیسی موهامو با حوله گرفتم و رفتم پایین پیش جیم
+جیمین شی موهاتو خشک کن
-خودت موهات خیسه گوربا
+گوربا؟(پوزخند)
-اهم...چیز ...نه یعنی عزیزم /:
نشستم رو مبل و به تلویزیون خیره شدم
+خیلی دلم میخواد بدونم چرا یه سراغی ازمون نگرفتن..؟
-کی!؟
+ مامان و بابا
-آها...خب...میخوای بریم؟
+کجا؟ خونه شما!؟(تعجب)
-آره خب..
+نوچ...نه بابا ول کن ، مهم باشه خودشون یا میان یا زنگ میز...
همین که اومدم حرفم رو کامل کنم گوشیم زنگ خورد
چقدر سریع
با فکر اینکه مامان یا بابامه گوشیو برداشتم
+بله؟
کوک : سلام هیونگ(نگران)
+عه...سلام جونگ کوکی
کوک : هیونگ به دادم برس(نگران)
+چی شده..؟!(تعجب)
کوک : هی...هیونگ ت...تهیونگ
+تهیونگ چی؟؟(بلند و نگران)
با حرفم جیمین برگشت سمتم و نگران نگاهم میکرد
کوک : بهم گفت شام برم پیشش(نگران)
+ای زهر مارررر...دیوونه(پوکر فیس)
کوک : هیونگگگ
+درد... خب خر وامانده تو نمیگی این حالت حرف زدن آدمو سکته میده؟!
کوک : حالا به جای غر و لند بگو چیکار کنم!؟
+ بیا برو تو...اتاق ، خب برو سر قرار دیگه /:
کوک : ق...قرار؟!!!
+جونگ کوک انگاری مخت عیب کرده ها
کوک : ن...نه ، حالا بهت زنگ میزنم فعلا
گوشیو قطع کرد . با تاسف به گوشیم خیره بودم که جیمین با تعجب گفت
-چیشده؟...چه اتفاقی افتاده!؟(تعجب)
+هیچی بابا. انگاری تهیونگ به جون کوک گفته که شام باهم برن بیرون.(بیخیال)
-هااااا!!!؟
+جونگ کوکم تو کما بود
ویو کوک
به دنیای خواب رفتم
ویو یونگی
بعد از حموم خیسی موهامو با حوله گرفتم و رفتم پایین پیش جیم
+جیمین شی موهاتو خشک کن
-خودت موهات خیسه گوربا
+گوربا؟(پوزخند)
-اهم...چیز ...نه یعنی عزیزم /:
نشستم رو مبل و به تلویزیون خیره شدم
+خیلی دلم میخواد بدونم چرا یه سراغی ازمون نگرفتن..؟
-کی!؟
+ مامان و بابا
-آها...خب...میخوای بریم؟
+کجا؟ خونه شما!؟(تعجب)
-آره خب..
+نوچ...نه بابا ول کن ، مهم باشه خودشون یا میان یا زنگ میز...
همین که اومدم حرفم رو کامل کنم گوشیم زنگ خورد
چقدر سریع
با فکر اینکه مامان یا بابامه گوشیو برداشتم
+بله؟
کوک : سلام هیونگ(نگران)
+عه...سلام جونگ کوکی
کوک : هیونگ به دادم برس(نگران)
+چی شده..؟!(تعجب)
کوک : هی...هیونگ ت...تهیونگ
+تهیونگ چی؟؟(بلند و نگران)
با حرفم جیمین برگشت سمتم و نگران نگاهم میکرد
کوک : بهم گفت شام برم پیشش(نگران)
+ای زهر مارررر...دیوونه(پوکر فیس)
کوک : هیونگگگ
+درد... خب خر وامانده تو نمیگی این حالت حرف زدن آدمو سکته میده؟!
کوک : حالا به جای غر و لند بگو چیکار کنم!؟
+ بیا برو تو...اتاق ، خب برو سر قرار دیگه /:
کوک : ق...قرار؟!!!
+جونگ کوک انگاری مخت عیب کرده ها
کوک : ن...نه ، حالا بهت زنگ میزنم فعلا
گوشیو قطع کرد . با تاسف به گوشیم خیره بودم که جیمین با تعجب گفت
-چیشده؟...چه اتفاقی افتاده!؟(تعجب)
+هیچی بابا. انگاری تهیونگ به جون کوک گفته که شام باهم برن بیرون.(بیخیال)
-هااااا!!!؟
+جونگ کوکم تو کما بود
۳.۰k
۲۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.