Love sprouted in hate عشق جوانه زده در نفرت

+کجا میری؟
&حال خواهرم خوب نیست باید برم
+وایسا باهات میام ماشین همراهت نیست
&نه برادرم میاد دنبالم
+ باشه مراقب خودت باش
&باشه

از در خونه بیرون زدم و منتظر جک شدم بلافاصله جلوی پام ترمز کرد سوار ماشین شدم و راه افتاد

(یک ماه روز بعد)
این چند وقت حتی کافه هم نمی‌رفتم تماس و تکس کسی رو هم جواب نمی‌دادم حتی تهیونگ روزی چند بار بهم زنگ میزد و توی تکس ها ابراز نگرانی میکرد و ازم میخواست به میس کالاش جواب بدم ولی اصلا نمی‌خواستم این کار رو بکنم در اتاقم زده شد

&بله
_منم بیام تو؟
&بیا

همون موقع گوشیم زنگ خورد

_نمیخوای جوابش رو جواب بدی؟ چند ماه که نه باهاش حرف زدی نه به تکس هاش جواب دادی
&نمی‌خوام این حالم رو ببینه
_دوست داره توی هر حالتی هم باشی بازم براش با ارزشی
& از کجا آنقدر مطمئنی؟
_اگه من جاش بودم تا الان با یه مسیج میگفتم که بیا از هم جدا بشیم من و تو به در هم نمی‌خوریم ولی اون حتی تا دم کافه هم آمده باید می‌دیدی چطور پریشون بود دیگه از اون مرد خوش پوشی که می‌دیدیم خبری نبود لباسش شلخته بود چشماش قرمز و معلوم بود آنقدر سیگار کشیده که نفسش گرفته فقط با یه پیام حالش رو بهتر کن
& واقعا آنقدر حالش بد بود
_اره
________