ادامه ی پارت ۵۲
ادامه ی پارت ۵۲
_ گریه نکن لطفا ...
ببخشید باید زودتر از اینا پیدات میکردم
همش تقصیر منه
باید حواسم بهت میبود
اونکه اذیتت نکرد هان
ویو نوئل
هنوز باورم نمیشد که اون تهیونگه که جلوم وایساده اشکام بی دلیل میریخت نمیتونستم جلوشو بگیرم
واقعا بغلش حس یه ارامش خاصی داشت
به سوالتی که میپرسید اهمیتی نمیدادم دوباره محکم بغلش کردم و سرمو به سینش فشار دادم
اونم دیگه حرفی نزد و فقط بغلم کرد
یه چند دقیقه ای بود که همونطور زیر بارون بودیم
لباسام کلا خیس شده بود
تهیونگ منو از بغلش بیرون اورد
_ کاملا خیس شدی اینجوری پیش بره فردا هر دومون باهم سرما میخوریم
بیا حداقل بریم اون گوشه زیر اون دیوار که بیشتر از این خیس نشیم
_ نه من میخوام زیر همین بارون بمونم
_ لجبازی نکن به حرفم گوش کن
حق با اون بود پس دیگه چیزی نگفتم و پشت سرش راه افتادم
_ گریه نکن لطفا ...
ببخشید باید زودتر از اینا پیدات میکردم
همش تقصیر منه
باید حواسم بهت میبود
اونکه اذیتت نکرد هان
ویو نوئل
هنوز باورم نمیشد که اون تهیونگه که جلوم وایساده اشکام بی دلیل میریخت نمیتونستم جلوشو بگیرم
واقعا بغلش حس یه ارامش خاصی داشت
به سوالتی که میپرسید اهمیتی نمیدادم دوباره محکم بغلش کردم و سرمو به سینش فشار دادم
اونم دیگه حرفی نزد و فقط بغلم کرد
یه چند دقیقه ای بود که همونطور زیر بارون بودیم
لباسام کلا خیس شده بود
تهیونگ منو از بغلش بیرون اورد
_ کاملا خیس شدی اینجوری پیش بره فردا هر دومون باهم سرما میخوریم
بیا حداقل بریم اون گوشه زیر اون دیوار که بیشتر از این خیس نشیم
_ نه من میخوام زیر همین بارون بمونم
_ لجبازی نکن به حرفم گوش کن
حق با اون بود پس دیگه چیزی نگفتم و پشت سرش راه افتادم
۷.۰k
۱۶ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.