proud love پارت22
جیمین
بعد از اینکه هانا رفت دستمو کردم تو موهام نفس عمیق کشیدم اون فرشته کوچولوم زندگی منو نجات داد با محبتش من بجای نفرت عشقشو انتخاب کردم بالاخره بهت میرسم فسقلی لبخندی زدم رفتم داخل شوگا اومده بود فکنم بهش خبر داده بودن رفتم کنارش
جیمین. ی برادر رو مخ عوضی خر
شوگا. ازت متنفرم شبیه دم گور خر میمونی
جیمین. تو هم شبیه میمون میمونی
شوگا. من خرارو دوست دارم
جیمین. منم میمونارو دوست دارم
ب هم نگاه کردیم
جیمین. بیا بغلم میمیونم
همو بغل کردیم چقدر دلم برا برادرم تنگ شده بود
شوگا. منم دلم برات تنگ شده بود
هانا
ک یهو همو بغل کردن ذوق کردیم منو جیسو همو بغل کردیم لبخند زدم جیمین منو نگاه کرد چشمک زد بهم ک هول کردم رفتم پیش دخترا جیسو رو هم بردم معرفی کردم بهشون باهم گرم گرفتیم ی نقشه ای برای شب کشیدیم خندیدیم
شب
همه رفته بودن لباسمو عوض کردم اومدم بخوابم ک نامجون در زد
نامی. بدو برو بیرون همه دارن دو نفره میخوابن اتاقا هم گرفتن
منو بزور انداخت بیرون وایی همه اتاقا پر بود ب جز اتاق جیمین
میدونستم تمام اینا کار دختراس میکشمشون
در زدم رفتم تو اتاق جیمین دراز کشیده بود کلش تو گوشی بود
جیمین. چی شد اومدی پیش من
هاتا. اتاقا پر بود مجبور شدم
رفتم گوشه تخت دراز کشیدم ک حس کردم دست کسی در کمرم حلقه شد
جیمین بود بلند شدم بالش پرت کردم سمتش
هانا. پرووو
جیمین. نظرت چیه بوسم کنیی ولی از قبل محکم تر باشه هوم
یاد نقشه دخترا افتادم لبخندی زدم اروم اروم رفتم جلو جیمین ریلکس تکیه داد ب در
رفتم جلو چشامو بستم حالت بوس کردن گرفتم زیر چشمی نگا کردم جیمین چشماش بسته بود رفتم جلو ووووووو
دستگیره درو فشار داد در باز شد جیمینو انداختم بیرون
هانا. باییی درو بستم
جیمین
هانا داشت بوسم میکرد ک ی دفعه از اتاق انداختم بیرون همزمان با من بقیه اعضا هم جلو در اتاق بودن
کوک. چیزهه من جنی کمرش درد میکرد اومد بیرون تا راحت رو تخت بخوابه
ته. اره راست میگه کمر هلنا هم درد میکرد
جیهوپ. چیزه من رو تخت عادت ندارم بخوابم اومدم بیرون اره
شوگا. چرت نگید همه دخترا مارو از اتاق انداختن بیرون
نامی ریز خندید
جیمین. حتما ی نقشه ای دارن چطوره بعد سالها یکم پسرونه وقت بگذرونیم همه قبول کردن
هانا
یکم وایسادم تا ساعت بگذره و پسرا خواب باشن ی لباس تقریبا باز قرار بود هممون بپوشیم ی ارایش کیوت کردم موهامم باز گذاشتم ی کفش راحت کیوت هم پوشیدم یواش درو باز کردم دخترا هم اومدن بیرون رفتیم تو اتاقی قبلا اماده کرده بودیم بالشو خوراکی ویسکی بود چندساعت بعد ساعت سه نصفه شب بود خیلی زیاده روی کردم صدای خنده میومد با دخترا بلند شدیم رفتیم تو سالن
به به جمع پسرا هم جمع بود ویسکی هم بود بله اوتا هم ب جمع ما پیوستن همه دخترا قیافه پوکر گرفته بودن پسرا ویسکی میخوردن ما نگاه میکردیم همه تو بغل اعضا بودن منم خوابم میومد حالم دست خودم نبود رو پای جیمین بودم با نوازشاش کم کم چشام گرم شد
هانا. اووو اقای پارک جنتلمنن چقدر شما خوشگلیددد هه
جیمین خندید چشام گرم شد چیزی نفهمیدم
جیمین.
هانا همش میگفت خوشگلی خندم میگرفت حواسم نبود ک دیدم خوابیده ب اعضا گفتم من میرم بخوابم براید استایل بلندش کردم بردم گذاشتم رو تخت روشو کشیدم تازه متوجه لباسش شدم لبخندی زدم خیلی کیوت بود جسش خیلی ظریف بود تو خواب همش میگفت جیمین عاشقتم لبخندی زدم گونشو بوس کردم رو تخت کنارش خوابیدم گردنشو بو کردم خوابیدم
هانا. صبح با حس اینکه تو بغل کسیم بیدار شدم فکر کزدم نامجونه ولی با صحنه رو بروم جیغ زدم پرتش کردم از تخت پایین قلبم تو دهنم اومد جیمین بغلم خوابیده بود
جیمین. چتهه کمر درد گرفت
هانا. تو بغلم چیکار میکنییی
جیمین. ببخشید ک اینجا اتاق منه
با حرص نگاهش کردم چش غره رفتم بهش رفتم تو اتاقم
جیمین
ی چش غره رفت از کیوتیش خندم گرفت تا روز محمولهه خیلی نگرانم چیزی بشه اوففف ولش فعلا باید دل هانارو بدست بیارمم پیش ب سویییی هانااا
اینم از این پارت بقیشم وقت شد میزارم 😂♥🫰🏻🫶🏻
بعد از اینکه هانا رفت دستمو کردم تو موهام نفس عمیق کشیدم اون فرشته کوچولوم زندگی منو نجات داد با محبتش من بجای نفرت عشقشو انتخاب کردم بالاخره بهت میرسم فسقلی لبخندی زدم رفتم داخل شوگا اومده بود فکنم بهش خبر داده بودن رفتم کنارش
جیمین. ی برادر رو مخ عوضی خر
شوگا. ازت متنفرم شبیه دم گور خر میمونی
جیمین. تو هم شبیه میمون میمونی
شوگا. من خرارو دوست دارم
جیمین. منم میمونارو دوست دارم
ب هم نگاه کردیم
جیمین. بیا بغلم میمیونم
همو بغل کردیم چقدر دلم برا برادرم تنگ شده بود
شوگا. منم دلم برات تنگ شده بود
هانا
ک یهو همو بغل کردن ذوق کردیم منو جیسو همو بغل کردیم لبخند زدم جیمین منو نگاه کرد چشمک زد بهم ک هول کردم رفتم پیش دخترا جیسو رو هم بردم معرفی کردم بهشون باهم گرم گرفتیم ی نقشه ای برای شب کشیدیم خندیدیم
شب
همه رفته بودن لباسمو عوض کردم اومدم بخوابم ک نامجون در زد
نامی. بدو برو بیرون همه دارن دو نفره میخوابن اتاقا هم گرفتن
منو بزور انداخت بیرون وایی همه اتاقا پر بود ب جز اتاق جیمین
میدونستم تمام اینا کار دختراس میکشمشون
در زدم رفتم تو اتاق جیمین دراز کشیده بود کلش تو گوشی بود
جیمین. چی شد اومدی پیش من
هاتا. اتاقا پر بود مجبور شدم
رفتم گوشه تخت دراز کشیدم ک حس کردم دست کسی در کمرم حلقه شد
جیمین بود بلند شدم بالش پرت کردم سمتش
هانا. پرووو
جیمین. نظرت چیه بوسم کنیی ولی از قبل محکم تر باشه هوم
یاد نقشه دخترا افتادم لبخندی زدم اروم اروم رفتم جلو جیمین ریلکس تکیه داد ب در
رفتم جلو چشامو بستم حالت بوس کردن گرفتم زیر چشمی نگا کردم جیمین چشماش بسته بود رفتم جلو ووووووو
دستگیره درو فشار داد در باز شد جیمینو انداختم بیرون
هانا. باییی درو بستم
جیمین
هانا داشت بوسم میکرد ک ی دفعه از اتاق انداختم بیرون همزمان با من بقیه اعضا هم جلو در اتاق بودن
کوک. چیزهه من جنی کمرش درد میکرد اومد بیرون تا راحت رو تخت بخوابه
ته. اره راست میگه کمر هلنا هم درد میکرد
جیهوپ. چیزه من رو تخت عادت ندارم بخوابم اومدم بیرون اره
شوگا. چرت نگید همه دخترا مارو از اتاق انداختن بیرون
نامی ریز خندید
جیمین. حتما ی نقشه ای دارن چطوره بعد سالها یکم پسرونه وقت بگذرونیم همه قبول کردن
هانا
یکم وایسادم تا ساعت بگذره و پسرا خواب باشن ی لباس تقریبا باز قرار بود هممون بپوشیم ی ارایش کیوت کردم موهامم باز گذاشتم ی کفش راحت کیوت هم پوشیدم یواش درو باز کردم دخترا هم اومدن بیرون رفتیم تو اتاقی قبلا اماده کرده بودیم بالشو خوراکی ویسکی بود چندساعت بعد ساعت سه نصفه شب بود خیلی زیاده روی کردم صدای خنده میومد با دخترا بلند شدیم رفتیم تو سالن
به به جمع پسرا هم جمع بود ویسکی هم بود بله اوتا هم ب جمع ما پیوستن همه دخترا قیافه پوکر گرفته بودن پسرا ویسکی میخوردن ما نگاه میکردیم همه تو بغل اعضا بودن منم خوابم میومد حالم دست خودم نبود رو پای جیمین بودم با نوازشاش کم کم چشام گرم شد
هانا. اووو اقای پارک جنتلمنن چقدر شما خوشگلیددد هه
جیمین خندید چشام گرم شد چیزی نفهمیدم
جیمین.
هانا همش میگفت خوشگلی خندم میگرفت حواسم نبود ک دیدم خوابیده ب اعضا گفتم من میرم بخوابم براید استایل بلندش کردم بردم گذاشتم رو تخت روشو کشیدم تازه متوجه لباسش شدم لبخندی زدم خیلی کیوت بود جسش خیلی ظریف بود تو خواب همش میگفت جیمین عاشقتم لبخندی زدم گونشو بوس کردم رو تخت کنارش خوابیدم گردنشو بو کردم خوابیدم
هانا. صبح با حس اینکه تو بغل کسیم بیدار شدم فکر کزدم نامجونه ولی با صحنه رو بروم جیغ زدم پرتش کردم از تخت پایین قلبم تو دهنم اومد جیمین بغلم خوابیده بود
جیمین. چتهه کمر درد گرفت
هانا. تو بغلم چیکار میکنییی
جیمین. ببخشید ک اینجا اتاق منه
با حرص نگاهش کردم چش غره رفتم بهش رفتم تو اتاقم
جیمین
ی چش غره رفت از کیوتیش خندم گرفت تا روز محمولهه خیلی نگرانم چیزی بشه اوففف ولش فعلا باید دل هانارو بدست بیارمم پیش ب سویییی هانااا
اینم از این پارت بقیشم وقت شد میزارم 😂♥🫰🏻🫶🏻
۳۹.۶k
۰۲ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.