تک پارتی جیمین ( درخواستی)
ویو جیمین»
امروز تولدش بود میخواستم سوپرایزش کنم صبح اماده شدم و ب طرف کیک فروشی رفتم کیکی ک سوارش دادمو تحویل گرفتم از از اونجا خارج شدم
ب اطراف نگاه انداختم ب طرف پاساژ بزرگ اون طرف خیابون رفتم
ب تک تک وسایل خیره شدم ک ی لباس چشممو گرف خیلی ب ا/ت میاد
ب داخل مغازه رفتم و لباس گرفتم لباس قرمز با دامن سیاه کوتاه استین های پف دارش دامن موج دارش خیلی ب ا/ت میاد ی کفش قرمز پاشنه بلند گرفتم ک با لباسش ست شه تمام کار هارو انجام دادم نزدیک های شب بود ک ب ا/ت زنگ زدم
جیمین:ا/ت همین الان بیا ب این ادرس
ا/ت:چیشده؟
جیمین:میگمم بیاا (با اعصبانیت)
ا/ت:ب.. باشه
تلفن رو قط کردم زیاد رو کردم؟
نه هوفف
بعد چند مین رسید حصابی خوشحال بود بغلش کردم
بوسه ایی رو گونش گذاشتم
جیمین:ببخشید سرت داد کشیدم زندگیم
ا/ت:اشکالی نداره ددی
جیمین:چی گفتی؟؟
ا/ت:هان من هیچی!
جیمین:ا/تت چی گفتیی الاننن
ا/ت:هیچییی
دستشو گرفتم ب طرف ماشین بردم ک هیچی اره؟
ب سرعت ب طرف خونه رفتم
«پرش زمانی ت خونه»
پرتش کردم رو تخت لباسشو جر دادم لباس هار خدمو در اوردم بهش اشاره کردم ک برام ساک بزنه ب اروم ب طرفم دیکم رفت و ت دهنش کرد برام ساک زد
جیمین: عاحح عالیه تند تر افرین خوبه اومممممم
چند مین گذشت ک دیگه نتونستم رو تخت خوابوندمش ک واردش کرد
وحشیانه ضربه میزدم
ا/ت:عاحح خیلی خوبه
جیمین: تو هم خیلی خوبی
فاک خیلی تنگی بیب
ات: عاههه عاح هاه
چند تا ضربه اخرو محکم تر زدم و ازش کشیدم بیرون
ت بغل خدم کشیدمش و بوسه روی موهاش گذاشتم
جیمین:ممنون ک هست
ات: ممنون ک تا هستم پیشمی
________________________________
لایک نمیکنی؟
کامنت نمیزاری؟
شب بیام تو خوابت؟
پس بدو بدو
امروز تولدش بود میخواستم سوپرایزش کنم صبح اماده شدم و ب طرف کیک فروشی رفتم کیکی ک سوارش دادمو تحویل گرفتم از از اونجا خارج شدم
ب اطراف نگاه انداختم ب طرف پاساژ بزرگ اون طرف خیابون رفتم
ب تک تک وسایل خیره شدم ک ی لباس چشممو گرف خیلی ب ا/ت میاد
ب داخل مغازه رفتم و لباس گرفتم لباس قرمز با دامن سیاه کوتاه استین های پف دارش دامن موج دارش خیلی ب ا/ت میاد ی کفش قرمز پاشنه بلند گرفتم ک با لباسش ست شه تمام کار هارو انجام دادم نزدیک های شب بود ک ب ا/ت زنگ زدم
جیمین:ا/ت همین الان بیا ب این ادرس
ا/ت:چیشده؟
جیمین:میگمم بیاا (با اعصبانیت)
ا/ت:ب.. باشه
تلفن رو قط کردم زیاد رو کردم؟
نه هوفف
بعد چند مین رسید حصابی خوشحال بود بغلش کردم
بوسه ایی رو گونش گذاشتم
جیمین:ببخشید سرت داد کشیدم زندگیم
ا/ت:اشکالی نداره ددی
جیمین:چی گفتی؟؟
ا/ت:هان من هیچی!
جیمین:ا/تت چی گفتیی الاننن
ا/ت:هیچییی
دستشو گرفتم ب طرف ماشین بردم ک هیچی اره؟
ب سرعت ب طرف خونه رفتم
«پرش زمانی ت خونه»
پرتش کردم رو تخت لباسشو جر دادم لباس هار خدمو در اوردم بهش اشاره کردم ک برام ساک بزنه ب اروم ب طرفم دیکم رفت و ت دهنش کرد برام ساک زد
جیمین: عاحح عالیه تند تر افرین خوبه اومممممم
چند مین گذشت ک دیگه نتونستم رو تخت خوابوندمش ک واردش کرد
وحشیانه ضربه میزدم
ا/ت:عاحح خیلی خوبه
جیمین: تو هم خیلی خوبی
فاک خیلی تنگی بیب
ات: عاههه عاح هاه
چند تا ضربه اخرو محکم تر زدم و ازش کشیدم بیرون
ت بغل خدم کشیدمش و بوسه روی موهاش گذاشتم
جیمین:ممنون ک هست
ات: ممنون ک تا هستم پیشمی
________________________________
لایک نمیکنی؟
کامنت نمیزاری؟
شب بیام تو خوابت؟
پس بدو بدو
۳۹.۷k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.