وقتی بهشون دروغ گفتی پارت دو

لینو :نه …فقط منتظرم اون کلمه ای میخوام الان ازت بشنومش رو بگی ….
ات: چی؟ منظورت چیه ؟
لینو: اوممم جیسونگا یعنی منظورم چیه بنظرت؟
جیسونگ هم پوزخندی روی لباش درست عین پوزخند لینو شکل گرفت … اروم دستشو زیر پیراهنت برد و اون از تنت کاملا خارج کرد … همونطور که پراهنت رو خارج میکرد تمام انحنای بدنت رو لمس کرد … جیسونگ که نگاه خمارش به بدن سفید تو بود با صدای خش داری لب زد:
جیسونگ: بیبی دمای بدنت واقعا بالاست …مطمئنی تو هم نمیخوایش ؟
اروم چشماتو از سر خجالت به حرفی که الان میخواستی به زبون بیاری بستی و با صدایی که از پچ پچ هم کمتر بود لب زدی …
ات:میخوامش
لینو و جیسونگ با حرف تو نگاهشون به هم دادن و پوزخندی زدن … اما هر دو دوست داشتن این حرف تو رو دوباره بشنون پس…
لینو: هوم؟ نشنیدم … دوباره تکرارش کن
ات: میخوامش ..
جیسونگ بعد از شنیدن این حرف از تو به سمتت اومد لباشو روی لبای توت فرنگی طمع تو گذاشت…. از طرفی هم لینو مشغول بازی با بالا تنه ت و بدن برهنه‌ت شده بود … واقعا برات لذت بخش بود … هردوتاشون خوب میدونستن تو رو چه جوری به اوج برسونن … جیسونگ از لبات دل کند و به سمت ترقوه هات حجوم آورد به شکل به اثر هنری اونا رو کبود میکرد …