فیک جونگ کوک پارت ۱۳ (معشوقه) فصل ۲
دختر:سلام دdی!
بعد بوsه ای به لب ارباب زد و دستش رو کشید و داشت با خودش میبرد! ایششش این خو سریع منو تنها گداشت رفت😐......
ویو ارباب:
من به خاطر شغلم زیاد نمیتونستم با کسی رابطه داشته باشم چون یه بار وقتی مست بودم و داشتم یه دخترو bفaک میدادم اصلا حواسم نبود و ماسکم رو درآورد و هویتم رو فهمید و خواست فرار کنه و به میا دختری که بزرگترین رقیبم بین مافیاهاست هویتم رو لو بده تهیونگ دستگیرش کرد و کشتش. منم از اون موقع هروقت با دختری رابطه دارم بعدش میکشمش ولی ا.ت ظاهرا دختر رام و آرومیه و جاسوس نیست تازه اون دختر عمویه منه و باید بزور هم که شده باهاش ازدواج کنم در اون شرایط دیگه منو لو نمیده و میخوام از این به بعد با اون رابطه داشته باشم و اون نیازم رو برطرف کنه ولی بازم باید احتیاط کنم پس موقع رابطه چشماش رو میبندم تا مجبور به کشتنش نشم.ولی بازم ازش خوشم نمیاد ولی چون حوصله اون دختره میا رو ندارم ا.ت رو با خودم میبرم که میا نزدیکم نشه. چون اون بزرگترین رقیبمه و همیشه به من درخواست رابطه میده ولی من میدونم این کارو برای فهمیدن هویتم میکنه و هردفعه ردش میکنم ولی ایندفعه که ا.ت رو با خودم به پارتی مرگ ( اسم عملیات کشتن دشمناشه ) ببرم احتمالا نزدیکم نمیشه.....
ویو میا:
منتظر بودم که جی بیاد ( ارباب چون هویتش رو لو نداده لقب برای خودش گذاشته که بقیه بهش میگن J (جی) ) ایندفعه دیگه هرطور شده باید فریبش بدم و برای اینکه درخواستم رو رد نکنه یه لباس خیلی باز و سkسی پوشیدم و یه آرایش غلیظ کردم که حسابی تhرiکش کنم و برای محض اطمینان با خودم یه ویسکی ۹۰ درصد آوردم که حسابی مستش کنم ولی وقتی رفتم سمتش دیدم یه دختر دستش رو دور بازوش حلقه کرده! ولی از اون بعیده که پارتنر داشته باشه ! چون هیچوقت اجازه نمیداد که هیچ دختری نزدیکش بشه! رفتم سمتش و..
ویو ارباب:
تا وارد پارتی شدیم اون میاعه مسخره اومد سمتم و لbاش رو روی لbام گذاشت خواستم هولش بدم که یهو یه چاقوی کوچیک ولی تیز روی دلم گذاشت و دستم رو کشید و برد منم دنبالش رفتم که یه وقت بهم آسیبی نزنه. بهم اشاره کرد که سر یه صندلی بشینم منم نشستم که یهو اومد سمتم و روی پاهام نشست! دختره ی الاغ یعنی شیطونه میگه بزنم پارش کنم که دیگه از این کاراش نکنه😐یه دفعه دستشو سمت نقابم برد که دستشو پس زدم.
ارباب: حالم ازت بهم میخوره میا گمشو!
میا: آههه دdی آخه چرا؟ من که خیلی دوستت دارم.( عشوه )
بعد خودشو روی dیkم مالید که محکم چشمامو بستم و سعی کردم که تحریک نشم.
ارباب: بهت گفتم گمشو! انگار یادت رفته من کی ام؟
میا: چرا آخه یعنی چون ما رقیبیم نباید با هم رابطه ی جnسی داشته باشیم؟........
بعد بوsه ای به لب ارباب زد و دستش رو کشید و داشت با خودش میبرد! ایششش این خو سریع منو تنها گداشت رفت😐......
ویو ارباب:
من به خاطر شغلم زیاد نمیتونستم با کسی رابطه داشته باشم چون یه بار وقتی مست بودم و داشتم یه دخترو bفaک میدادم اصلا حواسم نبود و ماسکم رو درآورد و هویتم رو فهمید و خواست فرار کنه و به میا دختری که بزرگترین رقیبم بین مافیاهاست هویتم رو لو بده تهیونگ دستگیرش کرد و کشتش. منم از اون موقع هروقت با دختری رابطه دارم بعدش میکشمش ولی ا.ت ظاهرا دختر رام و آرومیه و جاسوس نیست تازه اون دختر عمویه منه و باید بزور هم که شده باهاش ازدواج کنم در اون شرایط دیگه منو لو نمیده و میخوام از این به بعد با اون رابطه داشته باشم و اون نیازم رو برطرف کنه ولی بازم باید احتیاط کنم پس موقع رابطه چشماش رو میبندم تا مجبور به کشتنش نشم.ولی بازم ازش خوشم نمیاد ولی چون حوصله اون دختره میا رو ندارم ا.ت رو با خودم میبرم که میا نزدیکم نشه. چون اون بزرگترین رقیبمه و همیشه به من درخواست رابطه میده ولی من میدونم این کارو برای فهمیدن هویتم میکنه و هردفعه ردش میکنم ولی ایندفعه که ا.ت رو با خودم به پارتی مرگ ( اسم عملیات کشتن دشمناشه ) ببرم احتمالا نزدیکم نمیشه.....
ویو میا:
منتظر بودم که جی بیاد ( ارباب چون هویتش رو لو نداده لقب برای خودش گذاشته که بقیه بهش میگن J (جی) ) ایندفعه دیگه هرطور شده باید فریبش بدم و برای اینکه درخواستم رو رد نکنه یه لباس خیلی باز و سkسی پوشیدم و یه آرایش غلیظ کردم که حسابی تhرiکش کنم و برای محض اطمینان با خودم یه ویسکی ۹۰ درصد آوردم که حسابی مستش کنم ولی وقتی رفتم سمتش دیدم یه دختر دستش رو دور بازوش حلقه کرده! ولی از اون بعیده که پارتنر داشته باشه ! چون هیچوقت اجازه نمیداد که هیچ دختری نزدیکش بشه! رفتم سمتش و..
ویو ارباب:
تا وارد پارتی شدیم اون میاعه مسخره اومد سمتم و لbاش رو روی لbام گذاشت خواستم هولش بدم که یهو یه چاقوی کوچیک ولی تیز روی دلم گذاشت و دستم رو کشید و برد منم دنبالش رفتم که یه وقت بهم آسیبی نزنه. بهم اشاره کرد که سر یه صندلی بشینم منم نشستم که یهو اومد سمتم و روی پاهام نشست! دختره ی الاغ یعنی شیطونه میگه بزنم پارش کنم که دیگه از این کاراش نکنه😐یه دفعه دستشو سمت نقابم برد که دستشو پس زدم.
ارباب: حالم ازت بهم میخوره میا گمشو!
میا: آههه دdی آخه چرا؟ من که خیلی دوستت دارم.( عشوه )
بعد خودشو روی dیkم مالید که محکم چشمامو بستم و سعی کردم که تحریک نشم.
ارباب: بهت گفتم گمشو! انگار یادت رفته من کی ام؟
میا: چرا آخه یعنی چون ما رقیبیم نباید با هم رابطه ی جnسی داشته باشیم؟........
۳۳۶
۰۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.