.
راکون کچولو مو صورتی
p۱
آنیا
اون آقا ریش بزی هه: ادمین(چیه خب اسمشو نمی دونم)
خب بچه ها فردا جشن پایان سال هسته
ما شما رو به دسته های ۲ نفره تقسیم میکنیم تا با کمک معلم ها تدارکات جشن رو ببینید
آنیا :آقا میشه منو بکی با هم توی یه گروه باشیم
اون آقا ریش بزی هه:دسته بندی گروه ها دست من نیس و منم هم تازه به دستم رسیده
آنیا:اوکی
اون آقا ریش بزی هه:
بکی و دنیل ریسه هارو نصب کنید
آنیا و دامیان
آنیا و دامیان تا این حرفو گفت هر دو مون صدا مون بلند شد
آنیا دامیان :اما.. .
اون آقا ریش بزی هه: ساکت
منو دامیان با حالت ناراحت: هوفف
اون آقا ریش بزی هه آنیا و دامیان دسر درس میکنند
منو دامیان:اما من بلد نیستم
اون آقا ریش بزی هه:روی بسته نوشته که چجوری درستش کنیم
من:پس آنیا دسر درس میکنه
دامیان :هوففففف
اون آقا ریش بزی هه:ساکت دیگه
(با داد)
آنیا: چشم با بغض
دامیان
من : با حالت پوکر فیس زیر لب گفتم چشم
که دیدم آنیا سرش پایینه و با بغض گفت بله یه لحظه نگرانش شدم ولی بعد گفتم ولش کن مگه مهمه
ولی بعد دیدم
امید وارم با این حد از خماری فهش ندید
p۱
آنیا
اون آقا ریش بزی هه: ادمین(چیه خب اسمشو نمی دونم)
خب بچه ها فردا جشن پایان سال هسته
ما شما رو به دسته های ۲ نفره تقسیم میکنیم تا با کمک معلم ها تدارکات جشن رو ببینید
آنیا :آقا میشه منو بکی با هم توی یه گروه باشیم
اون آقا ریش بزی هه:دسته بندی گروه ها دست من نیس و منم هم تازه به دستم رسیده
آنیا:اوکی
اون آقا ریش بزی هه:
بکی و دنیل ریسه هارو نصب کنید
آنیا و دامیان
آنیا و دامیان تا این حرفو گفت هر دو مون صدا مون بلند شد
آنیا دامیان :اما.. .
اون آقا ریش بزی هه: ساکت
منو دامیان با حالت ناراحت: هوفف
اون آقا ریش بزی هه آنیا و دامیان دسر درس میکنند
منو دامیان:اما من بلد نیستم
اون آقا ریش بزی هه:روی بسته نوشته که چجوری درستش کنیم
من:پس آنیا دسر درس میکنه
دامیان :هوففففف
اون آقا ریش بزی هه:ساکت دیگه
(با داد)
آنیا: چشم با بغض
دامیان
من : با حالت پوکر فیس زیر لب گفتم چشم
که دیدم آنیا سرش پایینه و با بغض گفت بله یه لحظه نگرانش شدم ولی بعد گفتم ولش کن مگه مهمه
ولی بعد دیدم
امید وارم با این حد از خماری فهش ندید
۴.۰k
۲۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.