پارت♡۴♡پارت آخر ببخشید دیر گذاشتم هیچی به ذهنم نمیرسید برای پایانش
(برگشت به کره)
☆: چاگیا دیدی این چند ماه چه زود گذشت
ا. ت: شاید برای توزودگذشت اما این دوماه برای من به اندازه دوسال طول کشید
(۲ماهی که جیهوپ تو پادگان بود)
☆: چاگیا(بغلش کرد)
ا. ت: باورم نمیشه الان باید برای دوماه دیگه ازت جداشم(یه جوریه که جیهوپ ۲ماه تو پادگانه ۲هفته مرخصی از خودم در آوردم😂)
☆: اهوم چاگیا برای منم سخته اما تو نباید ناراحت باشی برای نی نی مون و خودت خوب نیست
(خداحافظی ها عاشقانه)
(چند ماه بعد وقتی نی نی داره به دنیا میاد)
(جلوی پادگان)
♡: جیهوپ بدو
☆: هیونگ ا. ت نیومده؟
♡: ا. ت نه اماجونگ کوک و سوبین دارن میان(بچه های ا. ت و جیهوپ دوقلوعه یه دختر یه پسر)
☆:(درحال پریدن و دیوانه بازی)
☆: الان میخای تا فردا اینجا بپری بدو باید بریم بیمارستان
☆: ها.. آها اره بریم
(در بیمارستان)
☆: ا. ت بیدار شدی
ا.ت: هوپی(بغلش کرد)
☆: چاگیا بچه هامون انقدر کیوتن هردوشونم شبیه منن
ا. ت: جیهوپپپپپپ
☆: چیه خب باباشونم ها
ا. ت: منم اینجا هویجم پس
☆: نه دیگه با این وضعیت تو شلغمی
ا. ت: میکشمت هااااا
☆: شوخی کردم تو فرشته ای فرشته ی قلب من
ا. ت:(خر ذوق)
(دو سال بعد)
ا. ت: جیهوپ سوبین کو
☆: ها بچه هام کوشن؟ جونگ کوک سوبین( کمی داد)
ا. ت: جیهوپ جیهوپ با توعم
☆: ا. ت بچه هام گم شدن(با داد و بغض)
ا. ت: اونجا رو ببین
(سوبین و جونگ کوک برای اولین بار داشتن راه میرفتن)
☆:( از خوشحالی گریست)
ا. ت:جیهوپ خیلی دوستت دارم
☆: ولی من دوست ندارم
ا. ت: چ.. چی؟
☆: من عاشقتم
♡پایان♡
☆: چاگیا دیدی این چند ماه چه زود گذشت
ا. ت: شاید برای توزودگذشت اما این دوماه برای من به اندازه دوسال طول کشید
(۲ماهی که جیهوپ تو پادگان بود)
☆: چاگیا(بغلش کرد)
ا. ت: باورم نمیشه الان باید برای دوماه دیگه ازت جداشم(یه جوریه که جیهوپ ۲ماه تو پادگانه ۲هفته مرخصی از خودم در آوردم😂)
☆: اهوم چاگیا برای منم سخته اما تو نباید ناراحت باشی برای نی نی مون و خودت خوب نیست
(خداحافظی ها عاشقانه)
(چند ماه بعد وقتی نی نی داره به دنیا میاد)
(جلوی پادگان)
♡: جیهوپ بدو
☆: هیونگ ا. ت نیومده؟
♡: ا. ت نه اماجونگ کوک و سوبین دارن میان(بچه های ا. ت و جیهوپ دوقلوعه یه دختر یه پسر)
☆:(درحال پریدن و دیوانه بازی)
☆: الان میخای تا فردا اینجا بپری بدو باید بریم بیمارستان
☆: ها.. آها اره بریم
(در بیمارستان)
☆: ا. ت بیدار شدی
ا.ت: هوپی(بغلش کرد)
☆: چاگیا بچه هامون انقدر کیوتن هردوشونم شبیه منن
ا. ت: جیهوپپپپپپ
☆: چیه خب باباشونم ها
ا. ت: منم اینجا هویجم پس
☆: نه دیگه با این وضعیت تو شلغمی
ا. ت: میکشمت هااااا
☆: شوخی کردم تو فرشته ای فرشته ی قلب من
ا. ت:(خر ذوق)
(دو سال بعد)
ا. ت: جیهوپ سوبین کو
☆: ها بچه هام کوشن؟ جونگ کوک سوبین( کمی داد)
ا. ت: جیهوپ جیهوپ با توعم
☆: ا. ت بچه هام گم شدن(با داد و بغض)
ا. ت: اونجا رو ببین
(سوبین و جونگ کوک برای اولین بار داشتن راه میرفتن)
☆:( از خوشحالی گریست)
ا. ت:جیهوپ خیلی دوستت دارم
☆: ولی من دوست ندارم
ا. ت: چ.. چی؟
☆: من عاشقتم
♡پایان♡
۱۳.۷k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.