رمان شاهزاده اهریمن پارت53
#رمان_شاهزاده_اهریمن_پارت53
با حساس درد روی گوشم فوری چشامو باز کردم
+: آییی گوشمممم، ولکن ولکن گوشموو. آیییی ویهان اون دندونای کرگدنیتو از رو گوشم برداررر.
گوشمو ک ول کرد با نیش باز شده نگام میکرد.
با اخم زل زدم بهش
+: معلوم هست چته تو.
چرا گوشمو گاز میگیری مگه مریضی.
×: تو بگو ک چرا سرمو اوردم جلو چشاتو بستی نکنه انتظار چیز دیگه ای رو دشتی؟.
با حرفی ک زد داغ شدم. وقتی دوباره بهم خندید فهمیدم صورتم مث وقتایی ک گر میگرم مث لبو شده ضربان قلبم هی بیشتر میشد اینقدر تند میزد ک فکر کنم صداش ب گوش ویهانم رسید و همین ته مونده شرفیم ک داشتم ب چوخ رفت. ب هیچ عنوان فکر نمیکردم بخواد خریتمو ب روم بیاره.
+: میشه میشه منو بذاری زمین خودم میام..
×: حالا نمیخواد خجالت بکشی، چیزای ک بین ماست بین خودمونم میمونه.
با شناخت چص مثقالی ک ازش داشتم میدونستم ک همچین آدمی نیست ک بخواد شرفتو پیش بقیه ببره.
همین ک قدم اولو برداشت تازه دوهزاریم افتاد ک کجایم و تو چ حالت خاک برسری قرار گرفتیم.
+: ویـــهان کجا میری تو. یادت رفته بیمارستانیم. خودت ک هیچ ولی چرا شرف منو با این حالت خاکبرسری میبری. زود زود بذارم زمین..
اصلا انگار ن انگار ک دارم باهاش حرف میزنم.
دوباره رفت سمت در
+: ن ن ویهان تو اینکارو نمیکنی..
×: متاسفم ولی قرار نیست ک به حرفت گوش بدم.
همین ک خواستم خودمو از بغلش جدا کنم سفت منو گرفت چسبوند ب خودش قدماشو تند تر برداشت از در خارج شد. با اونهمه آدمی ک اونجا بود هر تقلایی ک میکردم باعث میشد بیشتر جلب توجه کنیم و من نمیخواستم بیشتر از این تو چشم باشم. ویهانم خوب اینو فهمیده بود از اون نیش شل شدش میشد فهمید.
از خجالت دلم میخواست قطره بشم برم تو دل زمین.
×: ارمیا، اون دستت رو از رو گردنم یا بردار یا شل تر بگیر خفم کردی خب.
+: با این کارت خفه ک هیچ حتی توانایی عقیم کردنتو هم دارم.
میتونی بفهمی تو چ وضعیتی هستیم، تو ک عین خیالتم نیست ولی من دارم از خجالت آب میشم.
×: کار بدی انجام ندادم ک بابتش خجالت بکشم. واقعا ب چپپم نیست ک بقیه چی در بارم فکر میکنن. توهم بهتره دیگه غرنزنی چون قرار نیست بذارمت پایین.
این دیگه خیلی زوره. اینقدر حرصم گرفته بود ک یهو بیهوا گوشش رو گاز گرفتم.
ی چند لحظه واستاد دوباره راه افتاد.
×: واقعا تلاشت قابل تحسینه ولی باید ناامیدت کنم چون اینکارات هیچ تاثیری روی من نداره، و اینم باید بهت بگم ک هرتلاشت برای آزادی از دست من فقط باعث میشه بیشتر تو چنگم بیوفتی..
+: ویهان، اینارو خوب یادت باشه چون قراره بدجوری تلافیشو سرت دربیارم. خون ب جیگرت میکنمممم. اصلا جیگرتو از حلقت میکشم بیرون میزنم سر سیخ بعد آتیشش میدم
اصلا میشنوی چی میگم یا نههههه..
×: یکم اون دهنتو ببند الان میرسیم، رفتیم تو ماشین هرچقدر دوست داری عین پیرزنا غر بزن.
+: چی چی ب مــــــن میگی پیرزن غرغرووو
×: ارمیا. فقط کافیه ی کلمه دیگه حرف بزنی قسم میخورم تا دم خونه همین طوری بغلم نگهت دارم..
+: تو خیلی غلط کردییییی. من هرچقدر ک بخوام حرف میزنم ب توهم هیچ گونه ربطی ندارههههه.
×: تو کلا تنت میخواره، حالا ک این طور شد ن تنها تو ماشین بلکه شبم باید همین طوری بخوابی.
+: ویهاااان
×: هـــیس داد نزن.
جلوی وردی ک رسید رانندش در عقبو برامون باز کرد. بدون کوچکترین توجهی ب تقلاهام همین طوری نشست منم تو بغلش محکم نگه داشت پاهامم با پاهاش قفل کرد.
+: ویهاان ویهااان ویـــــــــهــــــانــــــــــــــ.
×: خودتم پاره کنی فایده نداره. قبلا بهت اخطار دادم ک زبون درازت ممکنه چ بلایی سرت بیاره ولی گوش ندادی، تازه شبم باید کنارم بخوابی، این مجازات آدمای زبون دراز حرف گوش نکنه.
+: خدایا من چرا اینقدر بدبختم، چرا اینقدر بلا سر منه بدبخت میاری، از وقتی پامو تو این مدرسه کوفتی گذاشتم هر روزش ی بلا ی مصيبت سرم میاد، خب یا منو ببر یا هی عزرائیل عزیزو نفرست سراغم ک دست نوازش بکشه رو سرم طفلک اونم خسته شد.
×: میشه اینقدر چرتو پرت نگی.
+: تو چی میشه ولم کنی..؟
×: نـــه.
+: میدونی چیه؟ اصلا وظیفته. الانم هرغلطی ک دلت میخواد بکن.
×: جدیدا زبونت خیلی دراز شده. اون موقع ها تا میدیدم ب پت پت میوفتادی. الان چی تغیر کرده؟ من هنوز همون ویهانم ک میشناسی، نذار اون روی سگیم بیاد بالا. الانم تا خود خونه نمیخوام کوچیک ترین صدایی ازت بشنوممم.
با حساس درد روی گوشم فوری چشامو باز کردم
+: آییی گوشمممم، ولکن ولکن گوشموو. آیییی ویهان اون دندونای کرگدنیتو از رو گوشم برداررر.
گوشمو ک ول کرد با نیش باز شده نگام میکرد.
با اخم زل زدم بهش
+: معلوم هست چته تو.
چرا گوشمو گاز میگیری مگه مریضی.
×: تو بگو ک چرا سرمو اوردم جلو چشاتو بستی نکنه انتظار چیز دیگه ای رو دشتی؟.
با حرفی ک زد داغ شدم. وقتی دوباره بهم خندید فهمیدم صورتم مث وقتایی ک گر میگرم مث لبو شده ضربان قلبم هی بیشتر میشد اینقدر تند میزد ک فکر کنم صداش ب گوش ویهانم رسید و همین ته مونده شرفیم ک داشتم ب چوخ رفت. ب هیچ عنوان فکر نمیکردم بخواد خریتمو ب روم بیاره.
+: میشه میشه منو بذاری زمین خودم میام..
×: حالا نمیخواد خجالت بکشی، چیزای ک بین ماست بین خودمونم میمونه.
با شناخت چص مثقالی ک ازش داشتم میدونستم ک همچین آدمی نیست ک بخواد شرفتو پیش بقیه ببره.
همین ک قدم اولو برداشت تازه دوهزاریم افتاد ک کجایم و تو چ حالت خاک برسری قرار گرفتیم.
+: ویـــهان کجا میری تو. یادت رفته بیمارستانیم. خودت ک هیچ ولی چرا شرف منو با این حالت خاکبرسری میبری. زود زود بذارم زمین..
اصلا انگار ن انگار ک دارم باهاش حرف میزنم.
دوباره رفت سمت در
+: ن ن ویهان تو اینکارو نمیکنی..
×: متاسفم ولی قرار نیست ک به حرفت گوش بدم.
همین ک خواستم خودمو از بغلش جدا کنم سفت منو گرفت چسبوند ب خودش قدماشو تند تر برداشت از در خارج شد. با اونهمه آدمی ک اونجا بود هر تقلایی ک میکردم باعث میشد بیشتر جلب توجه کنیم و من نمیخواستم بیشتر از این تو چشم باشم. ویهانم خوب اینو فهمیده بود از اون نیش شل شدش میشد فهمید.
از خجالت دلم میخواست قطره بشم برم تو دل زمین.
×: ارمیا، اون دستت رو از رو گردنم یا بردار یا شل تر بگیر خفم کردی خب.
+: با این کارت خفه ک هیچ حتی توانایی عقیم کردنتو هم دارم.
میتونی بفهمی تو چ وضعیتی هستیم، تو ک عین خیالتم نیست ولی من دارم از خجالت آب میشم.
×: کار بدی انجام ندادم ک بابتش خجالت بکشم. واقعا ب چپپم نیست ک بقیه چی در بارم فکر میکنن. توهم بهتره دیگه غرنزنی چون قرار نیست بذارمت پایین.
این دیگه خیلی زوره. اینقدر حرصم گرفته بود ک یهو بیهوا گوشش رو گاز گرفتم.
ی چند لحظه واستاد دوباره راه افتاد.
×: واقعا تلاشت قابل تحسینه ولی باید ناامیدت کنم چون اینکارات هیچ تاثیری روی من نداره، و اینم باید بهت بگم ک هرتلاشت برای آزادی از دست من فقط باعث میشه بیشتر تو چنگم بیوفتی..
+: ویهان، اینارو خوب یادت باشه چون قراره بدجوری تلافیشو سرت دربیارم. خون ب جیگرت میکنمممم. اصلا جیگرتو از حلقت میکشم بیرون میزنم سر سیخ بعد آتیشش میدم
اصلا میشنوی چی میگم یا نههههه..
×: یکم اون دهنتو ببند الان میرسیم، رفتیم تو ماشین هرچقدر دوست داری عین پیرزنا غر بزن.
+: چی چی ب مــــــن میگی پیرزن غرغرووو
×: ارمیا. فقط کافیه ی کلمه دیگه حرف بزنی قسم میخورم تا دم خونه همین طوری بغلم نگهت دارم..
+: تو خیلی غلط کردییییی. من هرچقدر ک بخوام حرف میزنم ب توهم هیچ گونه ربطی ندارههههه.
×: تو کلا تنت میخواره، حالا ک این طور شد ن تنها تو ماشین بلکه شبم باید همین طوری بخوابی.
+: ویهاااان
×: هـــیس داد نزن.
جلوی وردی ک رسید رانندش در عقبو برامون باز کرد. بدون کوچکترین توجهی ب تقلاهام همین طوری نشست منم تو بغلش محکم نگه داشت پاهامم با پاهاش قفل کرد.
+: ویهاان ویهااان ویـــــــــهــــــانــــــــــــــ.
×: خودتم پاره کنی فایده نداره. قبلا بهت اخطار دادم ک زبون درازت ممکنه چ بلایی سرت بیاره ولی گوش ندادی، تازه شبم باید کنارم بخوابی، این مجازات آدمای زبون دراز حرف گوش نکنه.
+: خدایا من چرا اینقدر بدبختم، چرا اینقدر بلا سر منه بدبخت میاری، از وقتی پامو تو این مدرسه کوفتی گذاشتم هر روزش ی بلا ی مصيبت سرم میاد، خب یا منو ببر یا هی عزرائیل عزیزو نفرست سراغم ک دست نوازش بکشه رو سرم طفلک اونم خسته شد.
×: میشه اینقدر چرتو پرت نگی.
+: تو چی میشه ولم کنی..؟
×: نـــه.
+: میدونی چیه؟ اصلا وظیفته. الانم هرغلطی ک دلت میخواد بکن.
×: جدیدا زبونت خیلی دراز شده. اون موقع ها تا میدیدم ب پت پت میوفتادی. الان چی تغیر کرده؟ من هنوز همون ویهانم ک میشناسی، نذار اون روی سگیم بیاد بالا. الانم تا خود خونه نمیخوام کوچیک ترین صدایی ازت بشنوممم.
۹.۰k
۲۲ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.