𝓑𝓪𝓭 𝓫𝓸𝔂
𝓑𝓪𝓭 𝓫𝓸𝔂
part:9
_اوک میدونم کجان نیرو ها رو جمع کن میریم اونجا
≈چشم
_به j3 بگو نیاد اونجا
≈چشم
با تموم نیرو رفتیم به اونجایی که بودن رسیدیم به همه گفتم عقب بمونن یک جای متروکه بود
فقط خودم رفتم جلو و گفتم
_بیا بیرون نمیتونی فرار کنی
&به به اقای کیم
_محموله ها رو پس بده چوی
&اونوقت چرا باید این کارو بکنم(تمام نیرو هاش تنفگ به دست شدن)
_اوکی هر جور راحتی
رفتم عقب و نیرو های من هم تفنگ به دست شدن از جمله خودم
4 مین بعد
داشتیم مبارزه میکردیم که از پشت...... یه تیر خورد تو پهلوم و یکی خورد تو بازوم وافتادم
سری f2 امد دنبالم
≈اقا حالتون خوبه
_خ....وب.. م
≈اقا شما حالتون خوب نیست باید برگردین امارت
_ گفتم من خوبم
ولی گوش نکردو به زور منو فرستاد خونه
ویو ات
بلند شدم از جام رفتم پایین صبحونه بخوردم که دیدم تهیونگ نیومد پرسیدم
اجوما اقای کیم کو
! ایشون کار داشتن زود تر رفتن
اها
شرط🍓
لایک:10
کامنت:5
part:9
_اوک میدونم کجان نیرو ها رو جمع کن میریم اونجا
≈چشم
_به j3 بگو نیاد اونجا
≈چشم
با تموم نیرو رفتیم به اونجایی که بودن رسیدیم به همه گفتم عقب بمونن یک جای متروکه بود
فقط خودم رفتم جلو و گفتم
_بیا بیرون نمیتونی فرار کنی
&به به اقای کیم
_محموله ها رو پس بده چوی
&اونوقت چرا باید این کارو بکنم(تمام نیرو هاش تنفگ به دست شدن)
_اوکی هر جور راحتی
رفتم عقب و نیرو های من هم تفنگ به دست شدن از جمله خودم
4 مین بعد
داشتیم مبارزه میکردیم که از پشت...... یه تیر خورد تو پهلوم و یکی خورد تو بازوم وافتادم
سری f2 امد دنبالم
≈اقا حالتون خوبه
_خ....وب.. م
≈اقا شما حالتون خوب نیست باید برگردین امارت
_ گفتم من خوبم
ولی گوش نکردو به زور منو فرستاد خونه
ویو ات
بلند شدم از جام رفتم پایین صبحونه بخوردم که دیدم تهیونگ نیومد پرسیدم
اجوما اقای کیم کو
! ایشون کار داشتن زود تر رفتن
اها
شرط🍓
لایک:10
کامنت:5
۶.۲k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.