لایککککک
Forever ²
_ سئول _
ات ویو :
از خواب بلند شدم ساعت ۵ صبح بود ساعت ۶ پرواز داشتم از تختم پاشدم و مرتب کردم به سمت سرویس رفتم و صورتم رو آب کشیدم
رفتم تو آشپز خونه تا صبحونه بخورم که بکهیون پیام داد
_ چطوری صبحت بخیر اینجا سرده لباسای گرم بیار
+ چطوری توی بهار هوا سرده ؟؟
_ نمیدونم گفتم سرما نخوری
+ اوکی
ات : هه همیشه اینقدر نگرانه ؟؟
یه لیوان آب نوشیدم حس گشنگی نمیکردم پس رفتم حموم
۲۰ مین بعد
با حوله رو تخت ولو شدم به گوشیم نگا کردم دیدم ساعت ۲۰ دیقه به ۵ از جام پریدم و لباس پوشیدم سمت فرودگاه حرکت کردم .
_ آمریکا _
( نمیدونم چقدر اختلاف زمان داره دوستان )
کوک ویو :
تو شرکت بودم داشتم با گوشیم ور میرفتم که از
پنجره دیدم بکهیون سوار ماشین شده با یه دسته گل داره کدوم گوری میره ؟؟؟
رفتم پایین .
کوک : هیییی بک
ب : چته
کوک : کجا ؟ اونم با ماشین من
ب : سخن نگو ماشین خودمه چی میخوای ؟
کوک : کجا میری ؟
ب : عه ام دنبال دوستم فرودگاه !
کوک : عه منم میام
ب : نه نمیخواد خسته میشی
کوک : نه اوکیم سرحال
ب : اوف بیا
بکهیون ویو :
وای حالا چه خاکی تو سرم بریزم اگه بفهمه ات بوده میگه چرا تاالان بهم نگفتی
زنگ زدم به الیور
ب : الو
* ها ؟
ب : بیا به آدرسی که میفرستم
* چرا ؟
ب : اون موضوع ...!
* اوکی ( قطع کرد )
کوک : کدوم موضوع ؟؟؟
ب : چقدر حرف میزنی ..... نگه دار رسیدیم وایسا
کوک ویو :
ماشینو پارک کردم که گفت وایسیم رفیقمم بیاد چقدر رفیق داره این حدود نیم ساعت طول کشیدم که دیدم یهو بکهیون منو بزور کرد تو ماشین درم بست
ات : سلاممم
ب : این ماسک رو بزن بدوووووو
وایسا اون اون اته ؟؟؟
نه قیافش شبیه اته ... ات هه دلم براش تنگ شده !
_ سئول _
ات ویو :
از خواب بلند شدم ساعت ۵ صبح بود ساعت ۶ پرواز داشتم از تختم پاشدم و مرتب کردم به سمت سرویس رفتم و صورتم رو آب کشیدم
رفتم تو آشپز خونه تا صبحونه بخورم که بکهیون پیام داد
_ چطوری صبحت بخیر اینجا سرده لباسای گرم بیار
+ چطوری توی بهار هوا سرده ؟؟
_ نمیدونم گفتم سرما نخوری
+ اوکی
ات : هه همیشه اینقدر نگرانه ؟؟
یه لیوان آب نوشیدم حس گشنگی نمیکردم پس رفتم حموم
۲۰ مین بعد
با حوله رو تخت ولو شدم به گوشیم نگا کردم دیدم ساعت ۲۰ دیقه به ۵ از جام پریدم و لباس پوشیدم سمت فرودگاه حرکت کردم .
_ آمریکا _
( نمیدونم چقدر اختلاف زمان داره دوستان )
کوک ویو :
تو شرکت بودم داشتم با گوشیم ور میرفتم که از
پنجره دیدم بکهیون سوار ماشین شده با یه دسته گل داره کدوم گوری میره ؟؟؟
رفتم پایین .
کوک : هیییی بک
ب : چته
کوک : کجا ؟ اونم با ماشین من
ب : سخن نگو ماشین خودمه چی میخوای ؟
کوک : کجا میری ؟
ب : عه ام دنبال دوستم فرودگاه !
کوک : عه منم میام
ب : نه نمیخواد خسته میشی
کوک : نه اوکیم سرحال
ب : اوف بیا
بکهیون ویو :
وای حالا چه خاکی تو سرم بریزم اگه بفهمه ات بوده میگه چرا تاالان بهم نگفتی
زنگ زدم به الیور
ب : الو
* ها ؟
ب : بیا به آدرسی که میفرستم
* چرا ؟
ب : اون موضوع ...!
* اوکی ( قطع کرد )
کوک : کدوم موضوع ؟؟؟
ب : چقدر حرف میزنی ..... نگه دار رسیدیم وایسا
کوک ویو :
ماشینو پارک کردم که گفت وایسیم رفیقمم بیاد چقدر رفیق داره این حدود نیم ساعت طول کشیدم که دیدم یهو بکهیون منو بزور کرد تو ماشین درم بست
ات : سلاممم
ب : این ماسک رو بزن بدوووووو
وایسا اون اون اته ؟؟؟
نه قیافش شبیه اته ... ات هه دلم براش تنگ شده !
۲.۳k
۲۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.