فیک کوک (دفترچه خاطرات) پارت ۱۷
*صبح روز بعد
_هییی بیدار شوووو
×چته؟ (*با صدای خواب الود)
_با من چکار کردی ؟؟ زود باش من چرا اینجام؟
×منظورت چیه؟
_یه چیزایی یادمه ولی نه کامل
×ولی من کامل یادم میاد(*نیشخند میزنه)
_بگو بگو کامل کامل از اول بگو
×(*تمام ماجرا رو کامل میگه)
_تو، تو به من تج*اوز کردی
×چی میگی من که بهت گفتم برو دوتامون مست بودیم خودت اول شروع کردی یادت نیست؟؟
_(*با چشم هایی اشکی به گوشه ای زل میزنه و به فکر فرو میره)
×چیشد؟
_نمی دونم چرا اینجوری شد من ، من واقعا نمیخواستم اینجوری بشه اما مست بودم و قلبم تند تند میزد نمی دونم چی تو فکرم بود وای خاک تو سرت یونگ سو دوباره گند زدی(*شروع به گریه کردن)
×(*بغلش میکنه و موهاشو ناز میکنه)
_برو اونور به من دست نزن
×باشه بابا خواستم آرومت کنم
از زبان یونگ سو =
وایی خاک تو سرت اون چه کاری بود کردی و الان ، الان چرا وقتی بغلت میکنه قلبت تند میزنه امکان نداره من عاشقش شده باشم احتمالا دیوونه شدم وایی
از زبان جونگ کوک=
پشیمون نیستم ناراحتم نیستم ولی تاحالا این حسو نداشتم که برای یه دختر قلبم تند بزنه و ناراحت اشکاش باشم
فکر کنم اسم این حس عجیب جدید 《عشق》 باشه احساس میکنم باید هرجور شده به دستش بیارم
باید به دستش بیارم احساس میکنم اون یخ قلبم رو باز کرده پیش اون یه آدم دیگه میشم ، خود واقعیم
_هییی بیدار شوووو
×چته؟ (*با صدای خواب الود)
_با من چکار کردی ؟؟ زود باش من چرا اینجام؟
×منظورت چیه؟
_یه چیزایی یادمه ولی نه کامل
×ولی من کامل یادم میاد(*نیشخند میزنه)
_بگو بگو کامل کامل از اول بگو
×(*تمام ماجرا رو کامل میگه)
_تو، تو به من تج*اوز کردی
×چی میگی من که بهت گفتم برو دوتامون مست بودیم خودت اول شروع کردی یادت نیست؟؟
_(*با چشم هایی اشکی به گوشه ای زل میزنه و به فکر فرو میره)
×چیشد؟
_نمی دونم چرا اینجوری شد من ، من واقعا نمیخواستم اینجوری بشه اما مست بودم و قلبم تند تند میزد نمی دونم چی تو فکرم بود وای خاک تو سرت یونگ سو دوباره گند زدی(*شروع به گریه کردن)
×(*بغلش میکنه و موهاشو ناز میکنه)
_برو اونور به من دست نزن
×باشه بابا خواستم آرومت کنم
از زبان یونگ سو =
وایی خاک تو سرت اون چه کاری بود کردی و الان ، الان چرا وقتی بغلت میکنه قلبت تند میزنه امکان نداره من عاشقش شده باشم احتمالا دیوونه شدم وایی
از زبان جونگ کوک=
پشیمون نیستم ناراحتم نیستم ولی تاحالا این حسو نداشتم که برای یه دختر قلبم تند بزنه و ناراحت اشکاش باشم
فکر کنم اسم این حس عجیب جدید 《عشق》 باشه احساس میکنم باید هرجور شده به دستش بیارم
باید به دستش بیارم احساس میکنم اون یخ قلبم رو باز کرده پیش اون یه آدم دیگه میشم ، خود واقعیم
۹.۶k
۱۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.