پارت 32
عقب رفتم که پام خورد به مجسمه و افتاد. با صدای شکستن
مجسمه اون دو تا هم عین فنر بلند شدن. مجسمه شکست درست عین
قلب من. نفسم گرفت بدجور! شک توی چشمام حلقه زد و دستم رو روی
قلبم گذاشتم و فشردم. جیمین با هول به سمتم اومد و تا خواست حرف
بزنه گفتم:
ت-:نزدیـ...یک نیا...
بلند تر و با عصبانیت و صورت خیس گفتم:
ت:جلو نیا لعنتی! چی برات از علاقه کم گذاشتم ها؟ چی؟! هر چی گفتی
گفتم چشم، تو که یکی دیگه رو میخواستی چرا منو قربانی کردی؟
جیمین با ناراحتی به سمتم اومد و با هول گفت:
جیمین : ت عزیزم صبر کن لطفا...
بدون توجه بهش از خونه بیرون زدم. داشتم به سمت آسانسور میرفتم
که نمیدونم چیشد که پام پیچ خورد و از پله ها افتادم و درد توی کل
بدنم.
جیمین
با ترس به ت نگاه کردم که پایین پله ها بود.
خدای من! با دو از پلهها پایین رفتم و کنارش وایسادم.
شرایط:
30 تا لایک
20 تا کامنت
تا وقتی هم کامل نشه نمیزارم پارت بعدی رو
مجسمه اون دو تا هم عین فنر بلند شدن. مجسمه شکست درست عین
قلب من. نفسم گرفت بدجور! شک توی چشمام حلقه زد و دستم رو روی
قلبم گذاشتم و فشردم. جیمین با هول به سمتم اومد و تا خواست حرف
بزنه گفتم:
ت-:نزدیـ...یک نیا...
بلند تر و با عصبانیت و صورت خیس گفتم:
ت:جلو نیا لعنتی! چی برات از علاقه کم گذاشتم ها؟ چی؟! هر چی گفتی
گفتم چشم، تو که یکی دیگه رو میخواستی چرا منو قربانی کردی؟
جیمین با ناراحتی به سمتم اومد و با هول گفت:
جیمین : ت عزیزم صبر کن لطفا...
بدون توجه بهش از خونه بیرون زدم. داشتم به سمت آسانسور میرفتم
که نمیدونم چیشد که پام پیچ خورد و از پله ها افتادم و درد توی کل
بدنم.
جیمین
با ترس به ت نگاه کردم که پایین پله ها بود.
خدای من! با دو از پلهها پایین رفتم و کنارش وایسادم.
شرایط:
30 تا لایک
20 تا کامنت
تا وقتی هم کامل نشه نمیزارم پارت بعدی رو
۱۴.۱k
۱۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.