بابایی جونم 💙☯p ۲

و. ی:بفرمایید
جینا:مرسی خاله زحمت نکشید من اومدم خودتون رو ببینم برم فقط کلی کار دارم خاله
م. ی:باشه عزیزم مامان خوبه
جینا:بله خاله خوبه اونم
که یهو الارم گوشی جینا به صدا در میاد
جینا:ای وای خاله ببخشید باید برم
م. ی:عزیزم کجا بمون
جینا:اخه خاله قراره برم کلاس رقص و ویالون و نقاشی ثبت نام کنم بخواطر همین دیر میشه
یونا:یا خدا زیاد نیست
جینا:نه راستی یونا مگه تو نمیخواستی کلاس ویالون ثبت نام کنی بیا باهم بریم ثبت نام کنیم خب
یونا:اره اوما میزاری برم باهاش
م. ی:باشه برو
یونا:مرسی اوما الان میام جینا واسا لباس بپوشم
جینا:باشه زود بیا
یونا لباس پوشید و با جینا رفتن به سمت کلاس ویالون
یونا:وای چقدر اینجا خوشگله وایسا اینجا که خونس
جینا:میدونم این خونه ی منه من معلم خصوصی دارم
یونا:اهان
جینا:اومد(اروم) سلام خانم جیسا
{خانم جیسا رو این جوری خ. س نشون میدم}
خ. س:سلام عزیزم ایشون مهمون شما هستم
جینا:نه ایشون مینان با من ویالون یاد بگیرن
یونا:بله
خ. س:خب شروع کنیم ویالون هاتون رو در بیارید
ویالون هاشون رو در اوردن و تا ساعت ۸ شب داشتن کار میکردن
خ. س:خب برای امروز کافیه افرین با اینکه اولین جالستون بود خیلی خوب یاد گرفتید
یونا و جینا:ممنون خدانگهدار
خ. س:خدانگهدار

ادامه دارد.........
اسکی ممنوع ❌