خب قبلش یه توضیحی میدم
ا/ت یه دختر 19 ساله که تو سن 15 سالگی کارآموز کمپانی جی وای پی میشه ا/ت از بچگیش در دنس و رپ استعداد داشته در سن 15 سالگی از ایران به کره مهاجرت میکنه پدرش فوت شده و مامان در ایرانه و با خالش به کره اومده و آرمی و اسکیذی هستش اگه اشتباه نوشتم ببخشید چون خودم تازه طرفداراشون شدم
ا/ت زمانی که کارآموز بوده تو خونه نشسته بوده و دراما میدید که آقای پارک یعنی جی وای پی بهش زنگ زد وقتی جواب داد آقای پارت بهش گفت که سریع خودش به کمپانی برسونه چون شخص های مهمی اومدن که ا/ت و ببینن ا/ت هم که تعجب کرده بود که اون شخص هایه خاص کیان که میخوان ببیننشش رفت و شلوارکشو رو با شلوار کارگو مشکی و بلوزه آستین کوتاهش رو با یه کراو جذب عوض کرد ( عکسشو میذارم) و سوار موتورش شد و به سمت کمپانی حرکت کرد وقتی رسید رفت داخل اتاق تمرین مخصوصش و شروع کرد به تمرین کردن دنس تا آقای پارک بیاد درحال تمرین دنس بود که آقای پارک با هشت پسر که ماسک هایه سیاه و کلاه داشتن وارد اتاق شد از اونجا که ا/ت نچرال بود و خیلی زیبا بود و چشم هایه همه حتی دخترا بهش بود و همه تو نگاه اول محو زیباییش میشدن خلاصه ا/ت رفت و آهنگ و بست و تعضیم کرد جوری که هشت تا پسر بهش زل زده بودن باعث میشد که معذب بشه که همون موقع اقایه پارک شروع کرد به حرف زدن آقای پ : خب ا/ت حدس بزن این هشتاد پسر کیا هستن منم گفتم اقایه پارک من نمیدونم با چیزی که آقای پارک گفت رفتم تو شک درسته اونا عضایه استری کیذ هستن تک به تک ماسکا و کلاهاشون رو دروردن من هنوز تو شک بودم که آقای پارک ازم یه نشکن گرفت گفت هعی دختر هنوز باورت نشده( اهم اقایه پارک ا/ت اندازه دخترش دوست داره ا/ت هم اقایه پارک رو اندازه پدرش دوست داره بخاطر همین باهم راحتن) به خودم اومدم گفتم معذرت میخوام که همون موقع آقایه چانگبین درومد گفت که اشکال ندارد واو باورم نمیشه همشون از نزدیک هم جذاب ترن داشتم با اقایه پارک حرف میزدم که نگاه سنگینی رو خودم حس کردم اون کراشم بود کراشم از وقتی که اسکیزی شدم یعنی هیونجین یجوری داشت نگاهم میکرد که هرکس ندونه فکر میکنه دوست پسر مخفیمه داشتم از خجالت آب میشدم بخاطر همین به اقایه پارک گفتم که میرم سر و صورتمو آب میزنم میام داشتم میرفتم سمت دشویی که یکی دستمو کشید درسته هیونجین بود با لکنت گفتم ا..اقایه..هو..ه.هوانگ اتفاقی اوفتاده که یهو بهم گفت که دوست داره باهام بیشتر حرف بزنه باهام دوست سه گفتم منظو..ظ.رتون چ.چیه گفتش که نه منظورم دوستی اونجوری نیست دوست سادست منم از خدا بود بخاطر همین قبول کردم شمارشو بهم داد و منم شمارمو بهش دادم
( خب بچه ها اینجوری شد که ا/ت و هیونجین رفیق شدن)
ا/ت زمانی که کارآموز بوده تو خونه نشسته بوده و دراما میدید که آقای پارک یعنی جی وای پی بهش زنگ زد وقتی جواب داد آقای پارت بهش گفت که سریع خودش به کمپانی برسونه چون شخص های مهمی اومدن که ا/ت و ببینن ا/ت هم که تعجب کرده بود که اون شخص هایه خاص کیان که میخوان ببیننشش رفت و شلوارکشو رو با شلوار کارگو مشکی و بلوزه آستین کوتاهش رو با یه کراو جذب عوض کرد ( عکسشو میذارم) و سوار موتورش شد و به سمت کمپانی حرکت کرد وقتی رسید رفت داخل اتاق تمرین مخصوصش و شروع کرد به تمرین کردن دنس تا آقای پارک بیاد درحال تمرین دنس بود که آقای پارک با هشت پسر که ماسک هایه سیاه و کلاه داشتن وارد اتاق شد از اونجا که ا/ت نچرال بود و خیلی زیبا بود و چشم هایه همه حتی دخترا بهش بود و همه تو نگاه اول محو زیباییش میشدن خلاصه ا/ت رفت و آهنگ و بست و تعضیم کرد جوری که هشت تا پسر بهش زل زده بودن باعث میشد که معذب بشه که همون موقع اقایه پارک شروع کرد به حرف زدن آقای پ : خب ا/ت حدس بزن این هشتاد پسر کیا هستن منم گفتم اقایه پارک من نمیدونم با چیزی که آقای پارک گفت رفتم تو شک درسته اونا عضایه استری کیذ هستن تک به تک ماسکا و کلاهاشون رو دروردن من هنوز تو شک بودم که آقای پارک ازم یه نشکن گرفت گفت هعی دختر هنوز باورت نشده( اهم اقایه پارک ا/ت اندازه دخترش دوست داره ا/ت هم اقایه پارک رو اندازه پدرش دوست داره بخاطر همین باهم راحتن) به خودم اومدم گفتم معذرت میخوام که همون موقع آقایه چانگبین درومد گفت که اشکال ندارد واو باورم نمیشه همشون از نزدیک هم جذاب ترن داشتم با اقایه پارک حرف میزدم که نگاه سنگینی رو خودم حس کردم اون کراشم بود کراشم از وقتی که اسکیزی شدم یعنی هیونجین یجوری داشت نگاهم میکرد که هرکس ندونه فکر میکنه دوست پسر مخفیمه داشتم از خجالت آب میشدم بخاطر همین به اقایه پارک گفتم که میرم سر و صورتمو آب میزنم میام داشتم میرفتم سمت دشویی که یکی دستمو کشید درسته هیونجین بود با لکنت گفتم ا..اقایه..هو..ه.هوانگ اتفاقی اوفتاده که یهو بهم گفت که دوست داره باهام بیشتر حرف بزنه باهام دوست سه گفتم منظو..ظ.رتون چ.چیه گفتش که نه منظورم دوستی اونجوری نیست دوست سادست منم از خدا بود بخاطر همین قبول کردم شمارشو بهم داد و منم شمارمو بهش دادم
( خب بچه ها اینجوری شد که ا/ت و هیونجین رفیق شدن)
۴.۰k
۱۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.