وقتی میبینه یه مرد به بدنت ...
وقتی میبینه یه مرد به بدنت ...
#فلیکس
×آخخخخ بدنم ..
لم دادی به کاناپه خسته بودی و بدن درد داشتی
چشماتو بستی و شروع به حرف زدن کردی
×پسرا کجان
=رفتن شام بگیرن
×هومممم
چشماتو کردی و به لیکسی زل زدی اعصابنی بهت نگاه میکرد
از لحن حرفشم میتونستی تشخصیش بدی که اعصبانیه
ابرو هات رفت بالا و متعجب سوال پرسیدی
×چیزی شدع؟
=اینو من باید ازت بپرسم!
×لیکسیاا انقدر سوالی حرف نزن
=شاید جوابشو دختر خانمی که با لمس مربیش روی بدنش لذت میبره،بدونه؟!
حالا فهمیده بودی که لیکسی چرا اعصبانیه
×هی هی خب اون قسمتی از دنس سخت بود مجبور بود بنده خدا
=میتونستی بگی لینو یا خودم بهت یاد بدم نه یه مرد هیز و لاشی
×درموردش اشتباه فکر میکنی
فلیکس پاشد و نزدیکت اومد با هر قدمی که بهت نزدیک میشد بیشتر ازش میترسیدی
حالا کاملا تورو بین خودش و کاناپه اثیر کرده بود
نفسای گرمشو خیلی خوب میتونستی حس کنی
خم شد و لباشو یه لایه گوشت چسبوند و زمزمه کرد
=شاید بهتره..یه درس درست حسابی بهت بدم خانم کوچولو!
#فلیکس
×آخخخخ بدنم ..
لم دادی به کاناپه خسته بودی و بدن درد داشتی
چشماتو بستی و شروع به حرف زدن کردی
×پسرا کجان
=رفتن شام بگیرن
×هومممم
چشماتو کردی و به لیکسی زل زدی اعصابنی بهت نگاه میکرد
از لحن حرفشم میتونستی تشخصیش بدی که اعصبانیه
ابرو هات رفت بالا و متعجب سوال پرسیدی
×چیزی شدع؟
=اینو من باید ازت بپرسم!
×لیکسیاا انقدر سوالی حرف نزن
=شاید جوابشو دختر خانمی که با لمس مربیش روی بدنش لذت میبره،بدونه؟!
حالا فهمیده بودی که لیکسی چرا اعصبانیه
×هی هی خب اون قسمتی از دنس سخت بود مجبور بود بنده خدا
=میتونستی بگی لینو یا خودم بهت یاد بدم نه یه مرد هیز و لاشی
×درموردش اشتباه فکر میکنی
فلیکس پاشد و نزدیکت اومد با هر قدمی که بهت نزدیک میشد بیشتر ازش میترسیدی
حالا کاملا تورو بین خودش و کاناپه اثیر کرده بود
نفسای گرمشو خیلی خوب میتونستی حس کنی
خم شد و لباشو یه لایه گوشت چسبوند و زمزمه کرد
=شاید بهتره..یه درس درست حسابی بهت بدم خانم کوچولو!
۲۰.۴k
۰۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.