*پارت هشتم*
+قرار ملاقات داشتم باهاتون
دستاشو رو میز گذاشتو اشاره کرد که بشینم
_پس تو حسابدار پیشنهادی هستی
جلو رفتم.
بهش مدارکمو دادم وخیلی ساکت و آروم روی مبل نشستم.
همونطور که مدارکمو نگاه میکرد یه نگاه کوتاه بهم انداخت که سرمو پایین انداختم
_چرا با خودم از آسانسوربیرون نیومدی؟
+راستش نمیدونستم چه طبقه ای هستی و نمیدونستم رئیسی
ابروهاشو بالا انداخت و سرشو تکون داد
دوباره به مدارکم نگاه انداخت که زیرلب خندیدم.
+قانون شماره2:خودتو درنظرش دست و پا چلفتی و خنگ جلوه بده.
مدارکو بست و پرت کرد رو میز.
نگاه جدی بهم انداخت.
_فک کنم بدونی چرا بدون مصاحبه استخدامت میکنم...این روزا بخاطر قرارداد هایی که میبندیم سرمون خیلی شلوغه و تو این مدت کار توهم سخت میشه و بعضی مواقع باید تا نصف شب کار کنی که البته اضافه کاری برات رد میکنم...میتونی از پسش بربیای؟
مصمم سرمو تکون دادم
+بله...میتونم از پسش بربیام
_خوبه
اروم تلفنو برداشت و شماره گرفت
-خانم لی لطفا بیاید اتاقم
در باز شد که سرمو چرخوندم.
_بهش اتاق کارش رو نشون بده و وظایفش رو هم براش بگو.
بلند شدم. تعظیم کردم وبا لی به سمت اتاقم رفتم
+جوری رفتار کن انگار دوستیم خب؟
سرشو تکون داد
لبخندی زدم
+حالا میشه کارارو برام توضیح بدی؟
€واسه همین اینجام دیگه،ولی تو-
+من چی؟
€مدرکت واقعیه؟میدونی اگه نتونی کارارو راست و ریست کنی کار هردومون تمومه؟
+نترس.مدرکم واقعیه
یه پرونده از رو میز برداشت.
€خیالم راحت شد...حالا بیا برات توضیح بدم...این پرونده-
*
چشمامو مالیدم
+تموم شد؟
€آره
+لعنتی ساعت چنده؟کمرم درد میکنه
€ساعت 8 شبه
+باورم نمیشه 6 ساعت اینجا نشستم به این چرت و پرتا گوش دادم
€هی ادب داشته باش...حالا چیزایی که گفتمو فهمیدی؟
+آره همشو فهمیدیم...میشه برم؟
€واقعا فهمیدی؟این بچه بازی نیستا
+گفتم اره دیگه...من میرم
کیفمو برداشتم و عینکمو انداختم توش
+اخ کمرم
گوشیمو از تو کیف دراوردم که با کلی میسکال از مامان بابا و تهیونگ رو به رو شدم
با دیدن اسم تهیونگ به کل پرام ریخت.
با تردید بهش زنگ زدم...
به یه بوق نرسیده برداشت
-الو ا.ت
سرد جواب دادم
+چیه؟
-راستش...عاممم...امروز قراره از کره برم،میشه بیای جای همیشگی ببینمت؟
+دقیقا چرا باید بیام؟
-خواهش میکنم ا.ت...میخام برای بار آخر ببینمت
میخاستم نرم ولی هنوز دوسش داشتم...
+اوکیه میام
-ساعت 8 و نیم بیا اونجا
+باشه خدافظ
-خدافظ
قطع کردم و سریع به مامان زنگ زدم...
جواب داد
+سلام مامان
×ا.ت تو کجایی؟چرا هرچی زنگ میزنم برنمیداری
+مگه نگفتم بعدا برات توضیح میدم؟من که بچه نیستم اینجوری میکنی...طرفای 9 میام خونه
×باشه...منتظرتم
+خدافظ
قطع کردم و برگشتم سمت لی
+میگم اینجا تا ساعت چند کار میکنید؟
€هشت صبح تا شیش و نیم عصر
دستاشو رو میز گذاشتو اشاره کرد که بشینم
_پس تو حسابدار پیشنهادی هستی
جلو رفتم.
بهش مدارکمو دادم وخیلی ساکت و آروم روی مبل نشستم.
همونطور که مدارکمو نگاه میکرد یه نگاه کوتاه بهم انداخت که سرمو پایین انداختم
_چرا با خودم از آسانسوربیرون نیومدی؟
+راستش نمیدونستم چه طبقه ای هستی و نمیدونستم رئیسی
ابروهاشو بالا انداخت و سرشو تکون داد
دوباره به مدارکم نگاه انداخت که زیرلب خندیدم.
+قانون شماره2:خودتو درنظرش دست و پا چلفتی و خنگ جلوه بده.
مدارکو بست و پرت کرد رو میز.
نگاه جدی بهم انداخت.
_فک کنم بدونی چرا بدون مصاحبه استخدامت میکنم...این روزا بخاطر قرارداد هایی که میبندیم سرمون خیلی شلوغه و تو این مدت کار توهم سخت میشه و بعضی مواقع باید تا نصف شب کار کنی که البته اضافه کاری برات رد میکنم...میتونی از پسش بربیای؟
مصمم سرمو تکون دادم
+بله...میتونم از پسش بربیام
_خوبه
اروم تلفنو برداشت و شماره گرفت
-خانم لی لطفا بیاید اتاقم
در باز شد که سرمو چرخوندم.
_بهش اتاق کارش رو نشون بده و وظایفش رو هم براش بگو.
بلند شدم. تعظیم کردم وبا لی به سمت اتاقم رفتم
+جوری رفتار کن انگار دوستیم خب؟
سرشو تکون داد
لبخندی زدم
+حالا میشه کارارو برام توضیح بدی؟
€واسه همین اینجام دیگه،ولی تو-
+من چی؟
€مدرکت واقعیه؟میدونی اگه نتونی کارارو راست و ریست کنی کار هردومون تمومه؟
+نترس.مدرکم واقعیه
یه پرونده از رو میز برداشت.
€خیالم راحت شد...حالا بیا برات توضیح بدم...این پرونده-
*
چشمامو مالیدم
+تموم شد؟
€آره
+لعنتی ساعت چنده؟کمرم درد میکنه
€ساعت 8 شبه
+باورم نمیشه 6 ساعت اینجا نشستم به این چرت و پرتا گوش دادم
€هی ادب داشته باش...حالا چیزایی که گفتمو فهمیدی؟
+آره همشو فهمیدیم...میشه برم؟
€واقعا فهمیدی؟این بچه بازی نیستا
+گفتم اره دیگه...من میرم
کیفمو برداشتم و عینکمو انداختم توش
+اخ کمرم
گوشیمو از تو کیف دراوردم که با کلی میسکال از مامان بابا و تهیونگ رو به رو شدم
با دیدن اسم تهیونگ به کل پرام ریخت.
با تردید بهش زنگ زدم...
به یه بوق نرسیده برداشت
-الو ا.ت
سرد جواب دادم
+چیه؟
-راستش...عاممم...امروز قراره از کره برم،میشه بیای جای همیشگی ببینمت؟
+دقیقا چرا باید بیام؟
-خواهش میکنم ا.ت...میخام برای بار آخر ببینمت
میخاستم نرم ولی هنوز دوسش داشتم...
+اوکیه میام
-ساعت 8 و نیم بیا اونجا
+باشه خدافظ
-خدافظ
قطع کردم و سریع به مامان زنگ زدم...
جواب داد
+سلام مامان
×ا.ت تو کجایی؟چرا هرچی زنگ میزنم برنمیداری
+مگه نگفتم بعدا برات توضیح میدم؟من که بچه نیستم اینجوری میکنی...طرفای 9 میام خونه
×باشه...منتظرتم
+خدافظ
قطع کردم و برگشتم سمت لی
+میگم اینجا تا ساعت چند کار میکنید؟
€هشت صبح تا شیش و نیم عصر
۱۵.۷k
۳۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.