proud love پارت34
هانا. چیه دروغ میگم بچته بالاخره برو
جیمین. کی میخوای یکم ب این موضوع توجه کنی ک واقعا بهت نیاز دارم
هانا. اون موقعی ک داشتی با اون دختره میخوابیدی فکر ایندتم بودی
جیمین. من هیچی حالیم نبود نقهمیدم اون میسو ما رابطمون فقط در حد شکنجه بود ن بیشتر حتی من از پشت واردش شدمم و اصلا توش
هانا. ولی پس چرا میگی اون بچته
جیمین. من مست بودم چیزی یادم نیست تنها چیزایی ک یادمه همینه باید مطمئن بشیم کار دیگه ای نکردم باهاش
هانا. پس تا مطمئن نشدی ما فقط با هم دوستیم
جیمینی. هانا دست بر دار داری زور میگی من نمیتونم
اینکارو کنم
هانا. ولی من میتونم هق چرا زودتر بهم نگفتی هق اگع میگفتی حقیقتو الان اینجوری نمیشد هق
جیمین. میخواستم بهت بگم اما
هانا. اماا چییی هرکدومتون ی دلیل میاریددد جوری تو حیاط رفتار میکرد انگار اون معشوقتهههه
بس کن جیمین خواهش میکنم
جیمین
رفتم بیرون درو محکم بستم باید قبلا بهش میگفتم نتونستم بگم ترسیدم ولم کنه ولی الان باید بفهمم اون بچه مال منه یان رفتم تو حیاط
جیمین. میسوو زود بچتو اماده کن میان ازش ازمایش بگیرن مخصوصا از تو ک ببینن بچه منه یا ن
میسو. چیی اوپا تو واقعا از بچه خودت مطمئن نیستی از من دیگه چرا ازمایش بگییرن مگه چیکار کردم
جیمین. میخوام بدونم من پر. دتو زدم یا کسی دیگه زود باش وگرنه بچتو دیگه نمیبینی
رفتم تو پذیرایی زنگ زدم ب جیهوپ قضیه رو گفتم با دوست دخترش لیسا اومد سریع کارو تموم کنید واقعا میخوام این قضیه تموم بشه
لیسا رفت تو اتاق تا میسو معاینه کنه
هانا
از اتاقم اومدم بیرون لیسارو دیدم بهم گفت میخواد ازمایش بگیره منم پشت سرش رفتم داخل جیمینم اومد
هانا. تو برای چی اومدی این ی کار زنونس
جیمین. هانا اگه بخوایم واقعیتو بفهمیم باید باشم بالا سرش
چیزی نگفتم میسو لباسشو در اورد حس کردم استرس داره دراز کشید رو تخت
لیسا شروع کرد معاینه کردن اول سرم زد بهش ک ی اخ کوچیکی گفت پاهاشو از هم فاصله داد و ی دستگاهیو واردش کرد
میسو. اخخخ چتهه یواش یکم من تازه زایمان کردم درد داره
هوفی کشیدیم اهو نالش همجارو برداشته بود انگار ک از این گنده تر واردش نکرده بودن دروغ گو
دستگاهو ک حرکت میداد جیغ ارومی میزد
جیمین. اهه میسو بسته انگار تاحالا رابطه نداشته تو ی هر. زه ای الکی بازی در نیار
با حرف جیمین دیگه ساکت شد
لیسا. از ازمایشایی ک ازت گرفتیم جیمین هیچی توش خالی نکردی فقط در حد این بوده ک ضربه زدی در اوردی دیگه تا خالی شدن پیش نرفتی
جیمین. میتونی بری بیرون لیسا
لیسا. باشه
اومد دستگاهو در بیاره ک جیمین گفت
جیمین. نه بزار بمونه
لیسا. ی نگاه ب جیمین کرد رفت بیرون
جیمین رفت طرفش با هر حرفش فشار محکمی بهش وارد میکرد با چیزی ک تو بدنش بود
دستگاه ی میله تقریبا کلفت بود لیسا تا ته واردش نکرده بود
جیمین دفعه.. اخرت.. باشه.. ک... دروغ.. میگی..
ک یدفعهه همرو کرد توش میسو نفس نفس زد و جیغ میزد
رفتم بیرون ی نفس اسوده کشیدم
جیمین پشت سرم اومد بغلش کردم
جیمین. هانا
هانا. ببخشید ببخشید باید باورت میکردم هق دوست دارم ددی
جیمین. منم دوست دارم بیبی من
چند ساعت بعد
بقیشمممم فردا میزارمممم بایییی💋 لاییک و کامنت فراموش نشههه
جیمین. کی میخوای یکم ب این موضوع توجه کنی ک واقعا بهت نیاز دارم
هانا. اون موقعی ک داشتی با اون دختره میخوابیدی فکر ایندتم بودی
جیمین. من هیچی حالیم نبود نقهمیدم اون میسو ما رابطمون فقط در حد شکنجه بود ن بیشتر حتی من از پشت واردش شدمم و اصلا توش
هانا. ولی پس چرا میگی اون بچته
جیمین. من مست بودم چیزی یادم نیست تنها چیزایی ک یادمه همینه باید مطمئن بشیم کار دیگه ای نکردم باهاش
هانا. پس تا مطمئن نشدی ما فقط با هم دوستیم
جیمینی. هانا دست بر دار داری زور میگی من نمیتونم
اینکارو کنم
هانا. ولی من میتونم هق چرا زودتر بهم نگفتی هق اگع میگفتی حقیقتو الان اینجوری نمیشد هق
جیمین. میخواستم بهت بگم اما
هانا. اماا چییی هرکدومتون ی دلیل میاریددد جوری تو حیاط رفتار میکرد انگار اون معشوقتهههه
بس کن جیمین خواهش میکنم
جیمین
رفتم بیرون درو محکم بستم باید قبلا بهش میگفتم نتونستم بگم ترسیدم ولم کنه ولی الان باید بفهمم اون بچه مال منه یان رفتم تو حیاط
جیمین. میسوو زود بچتو اماده کن میان ازش ازمایش بگیرن مخصوصا از تو ک ببینن بچه منه یا ن
میسو. چیی اوپا تو واقعا از بچه خودت مطمئن نیستی از من دیگه چرا ازمایش بگییرن مگه چیکار کردم
جیمین. میخوام بدونم من پر. دتو زدم یا کسی دیگه زود باش وگرنه بچتو دیگه نمیبینی
رفتم تو پذیرایی زنگ زدم ب جیهوپ قضیه رو گفتم با دوست دخترش لیسا اومد سریع کارو تموم کنید واقعا میخوام این قضیه تموم بشه
لیسا رفت تو اتاق تا میسو معاینه کنه
هانا
از اتاقم اومدم بیرون لیسارو دیدم بهم گفت میخواد ازمایش بگیره منم پشت سرش رفتم داخل جیمینم اومد
هانا. تو برای چی اومدی این ی کار زنونس
جیمین. هانا اگه بخوایم واقعیتو بفهمیم باید باشم بالا سرش
چیزی نگفتم میسو لباسشو در اورد حس کردم استرس داره دراز کشید رو تخت
لیسا شروع کرد معاینه کردن اول سرم زد بهش ک ی اخ کوچیکی گفت پاهاشو از هم فاصله داد و ی دستگاهیو واردش کرد
میسو. اخخخ چتهه یواش یکم من تازه زایمان کردم درد داره
هوفی کشیدیم اهو نالش همجارو برداشته بود انگار ک از این گنده تر واردش نکرده بودن دروغ گو
دستگاهو ک حرکت میداد جیغ ارومی میزد
جیمین. اهه میسو بسته انگار تاحالا رابطه نداشته تو ی هر. زه ای الکی بازی در نیار
با حرف جیمین دیگه ساکت شد
لیسا. از ازمایشایی ک ازت گرفتیم جیمین هیچی توش خالی نکردی فقط در حد این بوده ک ضربه زدی در اوردی دیگه تا خالی شدن پیش نرفتی
جیمین. میتونی بری بیرون لیسا
لیسا. باشه
اومد دستگاهو در بیاره ک جیمین گفت
جیمین. نه بزار بمونه
لیسا. ی نگاه ب جیمین کرد رفت بیرون
جیمین رفت طرفش با هر حرفش فشار محکمی بهش وارد میکرد با چیزی ک تو بدنش بود
دستگاه ی میله تقریبا کلفت بود لیسا تا ته واردش نکرده بود
جیمین دفعه.. اخرت.. باشه.. ک... دروغ.. میگی..
ک یدفعهه همرو کرد توش میسو نفس نفس زد و جیغ میزد
رفتم بیرون ی نفس اسوده کشیدم
جیمین پشت سرم اومد بغلش کردم
جیمین. هانا
هانا. ببخشید ببخشید باید باورت میکردم هق دوست دارم ددی
جیمین. منم دوست دارم بیبی من
چند ساعت بعد
بقیشمممم فردا میزارمممم بایییی💋 لاییک و کامنت فراموش نشههه
۳۵.۹k
۰۷ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.