یادش به خیر پارسال یه معلم داشتیم ایتقدر به خودش مینازید
یادش به خیر پارسال یه معلم داشتیم ایتقدر به خودش مینازید و غرور داشت خلاصه ازش میترسیدن همه
گل سازی داشتم سیم گلم پیچ خورده بوود سر تاسر سالن بازش کرده بودیم که این یهو با عجله اومد پاش تو سیما بند و شد و خورد زمین خعلی خندیدیم
گل سازی داشتم سیم گلم پیچ خورده بوود سر تاسر سالن بازش کرده بودیم که این یهو با عجله اومد پاش تو سیما بند و شد و خورد زمین خعلی خندیدیم
۳۶۸
۰۲ دی ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.