گوجو ساتورو
+ سنسه من بزرگ شدم چیکار کنم ؟
× یعنی چی ؟
+ یعنی قوی شدم .. یعنی بهترینم ؟
× بله .. تو بهترینی
+ * در حال خوردن شیرینی *
.
.
.
.
...
.
.
.
.
.
[[۸ سال بعد ]] ۱۵ سالگی گوجو
= ایزانای بعد یه ماموریت بر میگرده ساعت ۶ صبح در اتاق ساتورو باز میکنه و میاد داخل
× هیییییی بچه خوابالو پاشو
+ * با بی حوصلگی بلند شدن *
× خوب خوابیدی ؟
+ اگه بیدارم نمیکردی بهتر می خوابیدم
+ اوه خدا یعنی من یک روز هم نمیتونم راحت بدون مزاحمت بخوابم ؟
= ایزانای پاش به یه چیزی خورد .. یه جعبه و چند تا چیز دیگه که زیر پارچه بود
× اینا چی هستن ساتورو ؟
= ایزانای ناگهان یادش اومد که دیروز تولد شاگردش بود و ایزانای یادش رفته بود
× ساتورو لباس هاتو عوض کن باید ببرمت یه جایی
+ کجا ؟
× فقط لباس بپوش
+ پوففففف
ایزانای جلوی در اتاق گوجو منتظر موند
+ خب من اماده ام
× عالیه
برش زمانی رسیدن به یک خانه متروکه ****
+ چرا منو اینجا اوردی ؟
= ایزانای یه عینک به گوجو داد
× یه مدت که بعد از تمرین چشمات میسوزه و بعدش خوابت میاد .. بخاطر اینه که انرژی شش چشمت داره بیشتر میشه برای همین باید عینک بزنی
= گوجو عینک رو از استادش گرفت و زد و نگاهی دختر کش به استادش کرد *
+ دختر کش شدم نه ؟
× اره ... * پوزخند زدن *
× خب حالا شروع کن
+ چیو ؟
× به من حمله کن
+ ها ؟
× از تمام قدرتت برای شکست من استفاده کن
= گوجو از تکنیک ابی استفاده کرده
× خوبه ادامه بده
= * گوجو سرعتش رو به حد آخر رسوند
= اما ایزانای تمان حمله های گوجو رو به راحتی دفع و جا خالی میداد *
× کافیه .. خیلی پیشرفت خوبی داشتی
× به تمرین هایی که بهت گفتم ادامه بده
× یعنی چی ؟
+ یعنی قوی شدم .. یعنی بهترینم ؟
× بله .. تو بهترینی
+ * در حال خوردن شیرینی *
.
.
.
.
...
.
.
.
.
.
[[۸ سال بعد ]] ۱۵ سالگی گوجو
= ایزانای بعد یه ماموریت بر میگرده ساعت ۶ صبح در اتاق ساتورو باز میکنه و میاد داخل
× هیییییی بچه خوابالو پاشو
+ * با بی حوصلگی بلند شدن *
× خوب خوابیدی ؟
+ اگه بیدارم نمیکردی بهتر می خوابیدم
+ اوه خدا یعنی من یک روز هم نمیتونم راحت بدون مزاحمت بخوابم ؟
= ایزانای پاش به یه چیزی خورد .. یه جعبه و چند تا چیز دیگه که زیر پارچه بود
× اینا چی هستن ساتورو ؟
= ایزانای ناگهان یادش اومد که دیروز تولد شاگردش بود و ایزانای یادش رفته بود
× ساتورو لباس هاتو عوض کن باید ببرمت یه جایی
+ کجا ؟
× فقط لباس بپوش
+ پوففففف
ایزانای جلوی در اتاق گوجو منتظر موند
+ خب من اماده ام
× عالیه
برش زمانی رسیدن به یک خانه متروکه ****
+ چرا منو اینجا اوردی ؟
= ایزانای یه عینک به گوجو داد
× یه مدت که بعد از تمرین چشمات میسوزه و بعدش خوابت میاد .. بخاطر اینه که انرژی شش چشمت داره بیشتر میشه برای همین باید عینک بزنی
= گوجو عینک رو از استادش گرفت و زد و نگاهی دختر کش به استادش کرد *
+ دختر کش شدم نه ؟
× اره ... * پوزخند زدن *
× خب حالا شروع کن
+ چیو ؟
× به من حمله کن
+ ها ؟
× از تمام قدرتت برای شکست من استفاده کن
= گوجو از تکنیک ابی استفاده کرده
× خوبه ادامه بده
= * گوجو سرعتش رو به حد آخر رسوند
= اما ایزانای تمان حمله های گوجو رو به راحتی دفع و جا خالی میداد *
× کافیه .. خیلی پیشرفت خوبی داشتی
× به تمرین هایی که بهت گفتم ادامه بده
۱.۹k
۰۶ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.