دانشگاه بی قانون
⛓️🔗دانشگاه بی قانون🔗⛓️
⛓️🔗 پارت ۱۴🔗⛓️
⛓️🤍ویو جیا🤍⛓️
بعد دانشگاه رفتیم به بستنی فروشی اونجا سر میز نشستیم تا برامون بستنی بیارن بستنی رو آورد منو کوک شروع کردیم به خوردن داشتم به مشتری های دیگه نگاه میکردم که دیدم ی چندتاشون دارن بستنی دونفره یاهمون عشقولانه میخورن اَه اَه اَه چندشششش کم مونده بود حالم بهم بخوره که کوک گفت: مگه مجبوری نگاه کنی حالت بهم بخوره پاشو بریم منم از خدا خواسته بلند شدم باهاش راه افتادم باهم رفتیم به باشگاه که واسه امتحان پس فردا تمرین کنیم وارد باشگاه شدیم شروع کردیم به ورزش کردن اون به من کمک میکرد منم به اون تازه من اصلا هم بدنشو دید نمیزدم یوری: کوک میای مسابقه کوک: چه مسابقه ای یوری: هرکی بتونه اول خودشو به اون ور دیوار برسونه برندست کوک: خودتو بازنده بدون یوری: کوکی اینبار قراره بد ضایع شی کوک: میبینیم یوری: ۱...۲...۳ شروع کردیم چندور رفتیم هیچ کدوم اول نمیشدیم مساوی بودیم کوک: ( در حال نفس کشیدن) یوری: اووفف ی مسابقه دیگه بدیم کوک: چی یوری: مبارزه بوکس کوک: بیا برو بابا میزنم کجت میکنه گریه میکنی یوری: الان تو منو مسخره کردی بیش.عور کوک: نکنه واقعا میخوای کجت کنم یوری :زر نزن کوک: باش بیا مبارزه شروع کردیم به مبارزه داشتیم همو جر میدادیم آخر موهاشو گرفتم گفتم یوری: آخه تو به ما نمیخوری کوچولو اونم یقه منو از پشت گرفت منو رو هوا نگه داشت گفت کوک: به کی میگی کوچولو وقتی خودت کوچولویی داشتم دستو پا میزدم که ولم کرد افتادم زمین یوری: اخخخخخ کوک: حالت خوبه (نگران) یهو...ادامه دارد
حمایت فراموش نشه ♥️✨️
⛓️🔗 پارت ۱۴🔗⛓️
⛓️🤍ویو جیا🤍⛓️
بعد دانشگاه رفتیم به بستنی فروشی اونجا سر میز نشستیم تا برامون بستنی بیارن بستنی رو آورد منو کوک شروع کردیم به خوردن داشتم به مشتری های دیگه نگاه میکردم که دیدم ی چندتاشون دارن بستنی دونفره یاهمون عشقولانه میخورن اَه اَه اَه چندشششش کم مونده بود حالم بهم بخوره که کوک گفت: مگه مجبوری نگاه کنی حالت بهم بخوره پاشو بریم منم از خدا خواسته بلند شدم باهاش راه افتادم باهم رفتیم به باشگاه که واسه امتحان پس فردا تمرین کنیم وارد باشگاه شدیم شروع کردیم به ورزش کردن اون به من کمک میکرد منم به اون تازه من اصلا هم بدنشو دید نمیزدم یوری: کوک میای مسابقه کوک: چه مسابقه ای یوری: هرکی بتونه اول خودشو به اون ور دیوار برسونه برندست کوک: خودتو بازنده بدون یوری: کوکی اینبار قراره بد ضایع شی کوک: میبینیم یوری: ۱...۲...۳ شروع کردیم چندور رفتیم هیچ کدوم اول نمیشدیم مساوی بودیم کوک: ( در حال نفس کشیدن) یوری: اووفف ی مسابقه دیگه بدیم کوک: چی یوری: مبارزه بوکس کوک: بیا برو بابا میزنم کجت میکنه گریه میکنی یوری: الان تو منو مسخره کردی بیش.عور کوک: نکنه واقعا میخوای کجت کنم یوری :زر نزن کوک: باش بیا مبارزه شروع کردیم به مبارزه داشتیم همو جر میدادیم آخر موهاشو گرفتم گفتم یوری: آخه تو به ما نمیخوری کوچولو اونم یقه منو از پشت گرفت منو رو هوا نگه داشت گفت کوک: به کی میگی کوچولو وقتی خودت کوچولویی داشتم دستو پا میزدم که ولم کرد افتادم زمین یوری: اخخخخخ کوک: حالت خوبه (نگران) یهو...ادامه دارد
حمایت فراموش نشه ♥️✨️
۱۶.۴k
۰۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.