عشق در نفرت

p۶
گوشیم خاموش شد...چیکار کنم اینجا اخه(بغض)بی هدف به راهم ادامه دادم...
.
.
÷مگه نگفتم زنگ نزننن نمیخوام صدای نحصت به گوشم بخورههه
=جیمین...
÷عه ابا ببخشید فک کردم دوستمه..حالا چرا انقد نگرانی؟
=جیمین تو میدونی میسو کجاست؟؟
÷میسو؟؟ نمیدونم
=یعنی چی نمیدونییییی مگه تو نیاوردیش خونههه
÷خب..چرا...مگه میشه نباشه
=جیمین اون هنوز نیومده خونهه
÷من چمیدونم کجاس
=دارم برات فقط دعا کن چیزیش نشده باشه
÷ولی به من ربطی نداره
=خفهه شووو کجایی الان
÷با..
=کجایییی
÷پیش دوستامم
=پاشو بیا خونه
÷ولی..
=پاشووو
÷باشه
_کی بود هیونگ؟
÷بابام
×چیکار داشت
÷من باید برم این دختره گم و گور شده
_×کی؟؟
÷خواهرم و میگم دختره ی....ایش خدافظ بچه ها
×_خدافظ هیونگ
من کجا اونو پیدا کنم اخه...معلوم نیست کجا رفته...چرا جواب نمیدهههه۶۳بار زنگ زدمم..رسیدم خونه
=ببینم پیداش کردی؟؟؟
÷زنگ میزنم جواب نمیده
=تو چه برادری هستی اخههه نمیدونی خواهر کجاست هاااا مگه تو نیاوردیش خونههه
÷اوردمش ولی رفته من چمیدونم کجا رفت..
یه طرف صورتم احساس سوزش کرد...اولین باره که منو میزنه اونم به خاطر اون دختره هرزه..
÷تو..تو الان..الان
=گمشو بیرون تا وقتی پیداش نکردی بر نگرد
بی هیچ حرفی رفتم بیرون..عمرن دنبالش بگردم بره بمیره اصن..
.
.
.
من کجاممم ایشش..گوشیه به درد نخور..(گریه)
همینجوری راه میرفتم که خوردم به یکی...
+اخخ حواست کجاس جلو چشاتو نگا کنننن
_خودت جلوتو نگا کن
+ببینم تویی؟؟؟؟؟