هرچه آمد به سرم زیر سرچشم تو بود
هرچه آمد به سرم زیر سرچشم تو بود
عاشقی حادثه ای بر اثر چشم تو بود
دوستت دارم و میخواهمت ای شاعرمن
رویش زلزله با این خبر چشم تو بود
عشق می آمد و آرامش من در هم ریخت
وه چه شب ها که دلم دربدر چشم تو بود
دل من با همه ی خستگی اش همواره
رام و آرام ترین همسفر چشم تو بود
روزها رفت و وفایت به سرآمد چه کنم
سرنوشت دل من در خطر چشم تو بود
چه بلاها که دراین راه تحمل کردم
کاش یک ذره ی آن در نظر چشم تو بود
مثل باد آمد و آرام تراز باد گذشت
روزگاری که پر از دردسر چشم تو بود
بودنت خون جوانی به رگانم می ریخت
گرچه صد جور کلک زیر سر چشم تو بود
F
عاشقی حادثه ای بر اثر چشم تو بود
دوستت دارم و میخواهمت ای شاعرمن
رویش زلزله با این خبر چشم تو بود
عشق می آمد و آرامش من در هم ریخت
وه چه شب ها که دلم دربدر چشم تو بود
دل من با همه ی خستگی اش همواره
رام و آرام ترین همسفر چشم تو بود
روزها رفت و وفایت به سرآمد چه کنم
سرنوشت دل من در خطر چشم تو بود
چه بلاها که دراین راه تحمل کردم
کاش یک ذره ی آن در نظر چشم تو بود
مثل باد آمد و آرام تراز باد گذشت
روزگاری که پر از دردسر چشم تو بود
بودنت خون جوانی به رگانم می ریخت
گرچه صد جور کلک زیر سر چشم تو بود
F
۱.۱k
۰۲ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.